دنبالش بگرد ...

۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

در حال تحول ؟!



توی یه دورانی هستم که روی مرز تغییر و تحول بزرگی قرار گرفتم ...
از یه حالت خوب و آرمانی به یه حالت پست (البته برای خودم، چون برای دیگران این قضیه برعکسه) ...
یکی از دوستام بهم می گفت که چت شده ؟! مدتیه که خیلی توی خودتی و غم و اندوه از چهرت بیداد می کنه ... نمی دونستم باید چه جوابی بهش بدم !؟ گفتم : "وقتی که آرمان ها و ایده آل های توی ذهنم در محیط پیرامونم وجود نداره و هر چقدر هم تلاش می کنم که شرایطش رو بوجود بیارم اما هیچ تغییری نمی بینم خب معلومه که خیلی گرفته و دلتنگ می شم ... از خودم ناراحت نیستم ، چون خودم تا اونجایی که ممکنه تلاشم رو می کنم اما بیشتر دلم به حال محیط اطرافم و آدماش می سوزه ... هر کسی خودش رو به یه چیزه بیخودی سرگرم می کنه تا به ناهنجارهای اطرافش کمتر فکر کنه ... به وضوح افراد دارن از مشکلات فرار می کنن و با آگاهی به این قضیه منکر هم می شن ..."
واقعاً به یه مرحله ی بن بستی توی زندگیم رسیدم ...
منم دارم یواش یواش مثل محیط اطرافم می شم ...
از مشکلات و دغدغه هام فرار می کنم ...
نسبت به اطرافم بی تفاوت شدم ...
نسبت به خودم و محیط اطرافم احساس مسئولیت نمی کنم ...
احساس و عشق و دوست داشتن واسم هم خیلی پر معنا شده و هم خیلی بی معنی و بی ارزش شده و فقط به عنوان یه ابزار بازیچه شده واسم ...
دیگه مثل سابق نمی تونم دور و برم رو درست درک کنم ...
اکثر مواقع انگار فقنط خودم در یه صفحه خاکستری و بی رنگ و روح و بی صدا هستم ...
خدای من !!! من کجا و ایده آل و آرمان های من کجا و محیط اطرافم و آدم هاش کجا و همرنگ جماعت شدن کجا ؟؟؟!!!
احساس می کنم دارم از درونم منفجر می شم ...
آخه چرا باید اینجور بشم من ؟! بخدا منم دوست دارم که از این دنیای زیبا لذت ببرم و شاد باشم ... اما چرا اینطور نمی شه ؟!
باید سکان کشتی تحولات درونیم رو محکم به دست بگیرم و کشتی رو به راه خودش هدایت کنم ... اما خیلی سخته ... چون هوا بدجور طوفانیه ... اما من هم نباید کم بیارم ... دارم همش به خودم می گم که :
"من می تونم ..."
از امروز تصمیم گرفتم تمرکز فکریم رو بیشتر کنم و روی بهتر شدن اوضاع روحی و روانیم بیشتر کار کنم ...
ای خدای بزرگ و رحمان آفریننده آزادی و آزادگی !!! بازم مثل همیشه اینجا فقط توئی که می تونی در نهایت کمکم کنی ... پس امیدوارم همواره مثل تمامی لحظات زندگیم رحمتت رو از بنده عهدشکنت دریغ نکنی تا که شاید این بار ...

۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

می نوشتم ...



حتما به اینجا سر بزنید و پست "می نوشتم..." رو بخونید و:
همکلاسی

۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

آدم ها ...

این مطلب رو توی وبلاگ دوست عزیزم رویال خوندم که از بس جالب بود برام ازش اجازه گرفتم و اون رو توی دل نوشته هام ثبت کردم :
آدم هاي بزرگ در باره ايده ها سخن مي گويند

آدم هاي متوسط در باره چيزها سخن مي گويند

آدم هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند



آدم هاي بزرگ درد ديگران را دارند

آدم هاي متوسط درد خودشان را دارند

آدم هاي كوچك بي دردند



آدم هاي بزرگ عظمت ديگران را مي بينند

آدم هاي متوسط به دنبال عظمت خود هستند

آدم هاي كوچك عظمت خود را در تحقير ديگران مي بينند



آدم هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند

آدم هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند

آدم هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند



آدم هاي بزرگ به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند

آدم هاي متوسط پرسش هائي مي پرسند كه پاسخ دارد

آدم هاي كوچك مي پندارند پاسخ همه پرسش ها را مي دانند



آدم هاي بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند

آدم هاي متوسط به دنبال حل مسئله هستند

آدم هاي كوچك مسئله ندارند



آدم هاي بزرگ سكوت را براي سخن گفتن برمي گزينند

آدم هاي متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجيح مي دهند
آدم هاي كوچك با سخن گفتن بسيار، فرصت سكوت را از خود مي گيرند
منبع :
http://parkade.blogfa.com

۱۳۸۹ آبان ۵, چهارشنبه

بدون شرح ...

این خبر امروز واسم ایمیل شده بود که منم لینک مستقیم مطلب رو اینجا گذاشتم :
http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8908041654
آدم اگه نمیره خیلی چیزا رو تا توی این دنیا هست می بینه !!!

۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

درد هجران و شوق وصال ...

سومین سال حضورم در رامین هم در حال سپری شدن ... یه بار دیگه حال و هوای وصال معنوی دیده می شه ... یه بار دیگه شوق وصال دیده می شه ... یه بار دیگه خلوتگه یار درش باز می شه ... و یه بار دیگه ثبت نام حج عمره دانشجویی شروع شد ...
مثل دوبار قبلی هم در اولین فرصت ثبت نم کردم تا که شاید لیاقت حضور در منزلگه عشاق رو پیدا کنم ...
اما ...
اما انگار حالا حالا ها جا داره تا بتونم لیاقت اونجا رو پیدا کنم ... خدا جونم می دونم حق داری ... حتما داری بهم می گی که منی که دل انسان رو که حرم اصلی یاره خوب ازش مواظبت نمی کنم اونوقت انتظار دارم به سرزمین وحی هم برم ... آره خدا جونم ! این خودمم که لیاقت رو از خودم سلب کردم نه تو ... تو که کریمی ... رحیمی ... غفار ذنوبی ... ستار عیوبی ... تو حکیمی ... و تو ... پس تو هیچ وقت بدی یا شر رو به کسی نمی دی بلکه هر کسی زندگیش به نتیجه اعمال خودش بر می گرده ...
خیلی سخت بود ... وقتی امروز یه تراکت بزرگ رو توی محوطه دیدم که نوشته بود: "افراد زیر جهت تکمیل مراحل ثبت نام به سایت فلان مراجعه نمایند ... "
هرچی گشتم نتونستم اسم خودمو توش پیدا کنم ... یه بار ... دو بار ... سه بار ... چهار بار ... اما نه فایده ای نداشت ... هرچی بیشتر می گشتم یواش یواش داشتم اسم خودمو هم فراموش می کردم ... وای خدای من امسالم لیاقت پیدا نکردم ... حیف شد ... اما چه می شه کرد ... حتما خودم یه جوری خودمو سلب توفیق کردم دیگه ... باید بیشتر به فکر خودسازی باشم تا دفعه های بعدی این توفیق ازم سلب نشه ... حتما خیری هم توی این قضیه بوده دیگه ...
البته امسال واسه دانشجوها ثبت نام عتبات عالیات هم می کنند و توی اون قرعه کشی هم ثبت نام کردم و باید منتظر بمونم اقلا آقا و سرور و سالار شهیدای جهان بهم افتخار پابوسی می ده یا نه ؟! نمی دونم چی می شه ؟! اما امیدوارم که اسمم واسه عتبات عالیات در بیاد که قول می دم به همه دوستان یه شیرینی درست و حسابی به شکرانه این نعمت و لطف خدا به خودم ، بدم ...
حق نگهدار همه باشه ان شاءالله

۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

احکامی خلاف اسلام در قوه قضائیه حکومتی اسلامی


سلام
امروز داشتم اسئفتائات مرجع تقلیدم ، آیت الله مکارم شیرازی رو می خوندم که به یه استقتاء جالب برخورد کردم که اون رو عینا براتون آوردم اینجا و قضاوت رو هم به عهده خودتون می زارم :

[ارسال خبر:08/07/1389-11:57 ]
از سوی دفتر حضرت آیت اللَّه العظمى مکارم شیرازى (دامت برکاته) منتشر شد:
فتواى معظم له درباره مهریه ‏هاى مشکل‏ ساز

هیچ کس را به خاطر مهریه نمى ‏توان زندانى کرد، مگر اینکه توانایى او بر اداى مهر ثابت شود و عمداً خوددارى کند و در موقع «شک در قدرت» اصل بر «عدم یسار» است



سؤال: این روزها جمعى از جوانان بعد از ازدواج و قبل از عروسى گرفتار مشکلات عظیمى به خاطر درخواست مهریه‏ ها مخصوصاً مهریه ‏هاى سنگین از سوى همسر خود مى ‏شوند و تاکنون بسیارى از آنها به سبب عدم قدرت بر پرداخت مهریه به زندان رفته ‏اند و بعد از آنکه اعسار و عدم توانایى آنها ثابت شود آن را تقسیط مى‏ کنند، مثلاً هر سه ماه باید یک سکه به علاوه نفقه بپردازد و تا تمام مهریه را نپردازد، زن تمکین نمى‏ کند و به خانه شوهر نمى ‏آید و اگر مهریه مثلاً 200 سکه باشد قریب 50 سال و اگر 500 سکه باشد حدود 125 سال طول مى ‏کشد تا زن تمکین کند آیا واقعاً این‏گونه قوانین موافق شریعت اسلامى است؟

جمعى از مقلّدان حضرتعالى


بسمه تعالى

پاسخ: اولاً: هیچ کس را به خاطر مهریه نمى ‏توان زندانى کرد، مگر اینکه توانایى او بر اداى مهر ثابت شود و عمداً خوددارى کند ودر موقع «شک در قدرت» اصل بر «عدم یسار» است زیرا هیچ کس ثروتمند از مادر متولد نمى ‏شود و استصحاب »عدم یسار« ثابت است، و معلوم نیست چرا تاکنون جمعى از قضات محترم عده‏اى از جوانان را به زندان انداخته‏ اند تا عدم توانایى خود را اثبات کنند.

ثانیاً: هرگاه عدم توانایى زوج بر اداى مهریه ثابت شد آن را تقسیط مى ‏کنند و با اداى اولین قسط، زن باید تمکین کند زیرا موضوع «عندالمطالبة» از صورت یکجا، به صورت اقساطى تغییر یافته و اگر زوج به وظیفه خود در پرداخت قسط اول اقدام کند زن باید تمکین نماید، همیشه در فقه با تغییر موضوع احکام نیز تغییر مى‏یابد.

اضافه بر این قاعده «لاضرر» و «لا حرج» در این‏گونه موارد حاکم است علاوه بر این قاعده «ما حَکَمَ به العقل حَکَمَ به الشَرْعُ» نیز جارى و سارى است. کدام عقل قبح و زشتى حکم انتظار کشیدن 50 سال یا 120 سال را براى رفتن زن به خانه بخت درک نمى‏ کند؟! این‏گونه احکام که هنوز متأسفانه در بعضى محاکم ما جارى است، فقه اسلام را زیر سؤال مى ‏برد و اسباب تعجب مى‏ شود. سزاوار است قضات محترم بنشینند و هر چه زودتر آن را اصلاح کنند.

نکته دیگر این که: تفاوت گذاردن میان تعبیر «عندالقدرة و الاستطاعة» و «عند المطالبه» نیز صحیح به نظر نمى ‏رسد، زیرا تعبیر «عندالمطالبه» نیز بر اساس شرایط عامه تکلیف است که یکى از آنها «قدرت» مى ‏باشد و طبعاً مقید به آن است، مگر حکمى وجود دارد که مشروط به قدرت و استطاعت نباشد، سزاوار است این قیود نیز از عقدنامه حذف شود، هر کس قدرت داشت باید بپردازد و اگر نداشت با مطالبه زوجه، به مقدار امکان تقسیط مى ‏شود و با اولین قسط، زوجه باید تمکین کند.

همیشه موفق باشید. والسلام علیکم ورحمة اللَّه

اینم لینک استفتاء :
http://persian.makarem.ir/news/?nid=764

۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

اختلافات قومیتی

از وقتی اومدم دانشگاه از بس بحث و جدل ها و اختلافات قومیتی دیدم که دیگه حالم از این حرفا به هم می خوره ... شاید قبل از دانشگاه اومدنم تا حدودی از این حرفا می زدم اما اومدن به دانشگاه باعث شد تا اجبارا بیشتر به این موضوع فکر کنم و از این کارا متنفر بشم ...
یه برا توی یه تاکسی نشسته بودم که یه نفر داشت همش بحث تاریخی می کرد و لابلای حرفاش هم گفت که این بحث های قومیتی که توی جامعه ایجاد شده از قدیم الایام به خاطر مسائل سیاسی بوده و اینکه هیچ جا مردم زیادی با هم متحد نشن و یه وقت علیه حکومت های وقت قیام نکنن ...من اون روز حرفش رو قبول نکردم اما الان می بینم که با روی کار اومدن انقلاب اسلامی انتظار می رفت که این قضیه به برابری و برادری اقوام تبدیل بشه ... اما امروزه می بینیم که این قضیه بسیار تشدید شده ...جوک ها و اس ام اس های قومیتی ایجاد شده و دائما ار حس غیرت قومیتی مردم سوء استفاده می شه ... شبکه های استانی با سیاست های تشدید حس غیرت مردم هر استان ایجاد می شه و ...
شاید باورتون نشه اما من از بعضی منابع تقریبا خیلی موثق که دست هایی توی پیکره جمهوری اسلامی دارند شنیدم که تمام این جوک ها و اس ام اس های قومیتی از طرف همون بالا بالاها بین مردم توزیع می شه ... این منبع می گفت که یه عده رو اجیر می کنن که این جوک ها رو بسازن و بعد از طریق فضای مجازی و همچنین خود شرکت مخابرات اون رو بین مردم تزریق می کنن ...
متاسفانه اکثریت مردم ایران هم به شدت تحت تاثیر این ایجاد تفرقه ها قرار می گیرند و همینه که در جامعه امروزی کسی کار به کار کسی دیگه نداره و هر کسی به فکر بیرون کشیدن گلیم خودش از آبه ... به برخی تعاریف به این چنین جوامعی جوامع گرگ سالار گفته می شه ... چراکه از خواص گله های گرگ اینه که اگه گرسنشون بشه به همنوعان خودشون هم رحم نمی کنن و به جون همدیگه می افتند ...
چند روز پیش هم در فوتبال کشور باز هم این قضیه رخ داد و در بازی پرسپولیس و شهرداری تبریز شعارهای نژادپرستانه زیادی سرداده شد ... در مصاحبه بعد از بازی که با آقای دایی انجام شد حرفای بسیار زیبا و جالبی از سوی ایشون زده شد ... خیلی ها فکر می کردند که ایشون هم از اون آدماست که بیخودی از قومیت خودش دفاع می کنه اما ایشون گفت که ما همه ایرانی هستیم و در ورزشگاه فوتبال و همه عرصه های ملی آذربایجان و کردستان و لرستان و ... نداریم ... ایشون با این حرفش عرق ملی خودش رو به همه ایرانی ها ثابت کرد و به همه ملت فهموند که یه ایرانی کاملا اصلیه ...
امروز هم یه مطلب توی وبلاگ یکی از دوستان با عنوان "آذری آزاری" خوندم که خیلی خیلی بیشتر از همیشه متاسفم کرد ... در این مطلب یکی از دوستان استان فارسیمون به دلیل اینکه آذری ها لهجه فارسی رو به تمسخر گرفتن و یه خانواده آذری توی شهرشون انتقام گرفته و به اونها یه آدرس خیلی اشتباه و کاملا برعکس داده و کلی اونها رو در هب در و حیروون کرده توی شهر خودشون ... البته من نظرم رو بهش گفتم که کارش به هر دلیلی اشتباه بوده ...
ما باید همیشه این رو بدونیم که نباید جواب بدی رو با بدی داد وگرنه کار به جاهای باریک کشیده می شه و ضمنا نفاق بین جامعه ها زیاد می شه ... دیگه فکر کنم بارز ترین نمونه اون قضیه هتک حرمت به قرآن و جوای اون هرتک حرمت به انجیل بود ...
منبع : وبسایت صفحه سفید

۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

هتک حرمت قرآن کریم ...


سلام
خیلی وقت بود می خواستم در این باره پست بذارم اما وقت نمی شد ...
الان هم چون خیلی دیر شده خلاصه می گم ...
این کار (قرآن سوزی) بسیار کار زشت و ناشایستی بود و باعث تاسف همه مردم جهان هست ...
من هم به نوبه خودم این عمل رو محکوم می کنم ...
البته نباید فراموش بشه که بدی رو نباید با بدی جواب داد ... خبر انجیل سوزی در برخی کشورهای مسلمان و متاسفانه در برخی نقاط ایران هم خبر تکان دهنده ای بود که نباید چنین عملی صورت می گرفت ...

۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

قدر و بخشش ...





یه شب نوزده رمضان هم رسید ... یکی از لیالی قدر ...
میگن انسان دوجا ممکنه کامل بخشیده بشه و همه گناهانش پاک بشه : 1- صحرای عرفات و روز عرفه . 2- شب قدر .
خدایا تو خیلی کریمی ... خیلی بزرگی که این فرصت رو در اختیار بندت قرار دادی که با هر اندازه گناهی هم که داره اگه بخواد بتونه به سوی خودت برگده ...
این شبها یه حال و هوای خیلی خاصی داره ... شب که می شه هرکسی رو که نگاه می کنی دور و برت می بینی اشک تو چشاش جمع شده و داره با خدای خودش راز و نیاز می کنه و حرف می زنه ... اونجاست که از خودت خجالت می کشی ... و خود به خود تو هم گریت می گیره ...
همه ساله من در این شب ها کلی گریه می کردم ... یعنی اصلا گریه هام دست خودم نبود ... خود به خود اشک جاری می شد ... با دیدن ها و شنیدن ها ... دعای جوشن کبیر - مرثیه های حضرت علی و ...
اما امسال نمی دونم چه بلایی سر خودم آوردم که گریه کردن واسم سخت شده ؟! خدای عزیز خودم یعنی من اینقدر بد شدم ؟! البته ایندفعه هم که مثل دفعه قبلی دارم اینجا حرفامو با خدای خودم می زنم خود به خود اشکم داره جاری می شه ... البته به چند دلیل هست که در ادامه پست می گمشون ...
خدا جونم ! ازت می خوام که بهم اراده بدی که بتونم در برابر گناهان صبر کنم و برای انجام خیرات و حسنات کمر همت ببندم ... خدا جونم بهم قدرت تشخیص خوب و بد رو بده یعنی حق رو بهم نشون بده ... چون توی این یکساله احساس می کنم زندگیم شاید در تباهی بوده ... چون نمی دونم راهی رو که انتخاب کردم درسته یا نه ... شاید خیلی ها بگن که بابا چیکار به مسائل سیاسی داری ؟! سرت به کار خودت باشه ؟! اما این خیلی ها بدونن که من کاری به مسائل سیاسی ندارم و همیشه دوست دارم در راه حق تلاش کنم و مسائل مملکتی که توش دارم زندگی کنم فکر نمی کنم اونقدر توی زندگیم بی اهمیت باشه ... بخدا وقتی آدمهایی رو می بینم که نسبت به این مسائل بی تفاوت هستن حالم به هم می خوره ... چون احساس می کنم مثل یه مرده متحرک دارن زندگی می کنن ... اصلا بعضی وقتا با خودم می گم اینا واقعا چه هدفی برای آینده زندگیشون دارن ؟! گیریم هی به این مسائل کاری نداشتنو و زندگی این دنیاشون بی دغدغه گذشت ، توی اون دنیا می خوان چکار کنن و چجوری جواب پس بدن ؟! جواب اینکه چرا نسبت به مسائل اطرافت بی تفاوت بودی ؟! کاری ندارم که می خوان موفق باشن یا مخالف اما می گم موضعشون رو با آگاهی اعلام کنن ... نه اینکه چون حوصله دردسر ندارن موافق باشه ... مخالف که به هر حال حرف خودش می زنه (هرچند که برخی مخالف ها هم می گن ما مخالفیم اما کی حرف ما رو می شنوه پس بهتره ساکت باشیم ؟!) ... پس خداجون ازت می خوام که من رو و همه مردم رو به خصوص جوانان بهشون کمک کن که بتونن حق و باطل رو از هم تشخیص بدن ... حالا بعدش دیگه به عهده خودشون که می خوان چشمشون رو به روی حق ببندن یا باز کنن ...
.................................................
خدا جونم توی این شب عزیز ازت می خوام که کمکم کنی که بتونم همه حق الناس هایی که برگردنم هست به جا بیارم و قبل از اینکه از دنیا برم حداقل حق الناس رو صاف کنم که بعدش بتونم به بخشش بی نهایتت تو امیدوار باشم ...
گفتم بخشش ... خیلی کلمه قشنگ ولی سنگینیه ...هرکسی نمی تونه این کلمه رو به زبون بیاره ...
من نسبت به یه دوست یه خیانتی کرده بودم و از اعتمادش سواستفاده کرده بودم اما مدتها بود که به شدت از کارم پشیمون بودم و دیگه طرز فکرم راجع به اون شخص عوض شده بود و همش در تلاش برای جبران بودم ... تا اینکه امشب بحث شد و بهش گفتم و ازش خواستم که به خاطر این گناهم من رو ببخشه و حلالم کنه ... اولش اونقدر عصبانی بود که نتونست با این قضیه کنار بیاد که البته حق هم داشت ... بعدش که من خیلی بهش التماس کردم که به عنوان یه دوست ببخشدم گفت بخشیمدت اما دیگه نظرم راجع بهت عوض شده و دیگه نمی خوام دوستت بمونم !!! این حرفش نشون داد که از ته دل حلالم نکرده و نبخشیده (که البته باز هم می گم حق داره اما خب منم انتظار بخشش رو از یه دوست داشتم) ... نمی خوام از خودم تعریف کنم اما من حدود 9 ماه پیش در همچین شرایطی قرار گرفتم و اشتباه خیلی بدتری از این اشتباه خودم رو از یه دوست بخشیدم و الان هم خیلی با هم خوب هستیم ... چند تا بخشش دیگه هم در عالم رفاقت کردم که همشون خیلی واسم سخت بوده اما بخشش کردم ... ای کاش این دوست هم بتونه با این قضیه کنار بیاد و منو ببخشه و بفهمه که من واقعا پشیمونم از کارم و دوستیمون ادامه پیدا کنه ... خدا جونم در این شب عزیز این یکی از دعاهای ویژم هست که انتظار دارم این محبت رو تو دلش بندازی ...
الان داره مراسم قرآن به سر گرفتن رو از تلویزیون نشون می ده و من این مراسم رو فقط دارم میشنوم و دارم گریه می کنم و می نویسم و دعا می کنم ...
از فیوضات امشب خیلی ها رو به خاطر جلب رضایت و کسب حلالیت از این دوست از دست دادم ...
خدا جونم من خیلی سیاه شدم که دیگه حتی کسی حاضر نیست من رو ببخشه ... لیاقت بخشش رو هم ندارم ... خدا جونم نمی دونم وقتی لیاقت بخشش یه بنده رو ندارم آیا لایق بخشش بی نهایت تو هستم ؟! آیا روم می شه از تو بخوام که گناهام رو ببخشی ؟! خیلی پر رو هستم من ... آره خدا جونم من خیلی پر رو هستم در درگاه تو و واسه بخشیده شدن گناهانم پیش تو هرکاری باشه انجام می دم ... خدا تو رو خدا به حق قرآنت و به عظمتت و به پیامبرانت و به امامان معصومت در این شب عزیز قسمت می دم گناهان من رو ببخش و بیامرز ...
(این مطالب فقط درد دل ها و دل نوشته های من با خودم و خدای خودمه) ...

۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

موسیقی و وزارت ارشاد !!!

من توی سایت
www.cloob.com
عضو هستم و امروز یه لینک برام ارسال شده بود که مربوط می شد به یک مطلب در صفحات شخصی یکی از اعضا به نام محمد ابراهیمی که آدرسش هم اینه :
http://www.cloob.com/profile/memoirs/one/username/mm01427m/memid/1726664/redirectkey/eaa4a663b5172d10cd2b11a77dbc21a7b4ea17b4#post_201716
این مطلب واقعا گیجم کرده و دوست دارم نظر خوانندگانم رو در مورد این مطلب بدونم شاید که بهم کمک کنه بیشتر راجع به این موضوع بتونم قضاوت کنم ...
مطلب اینه :
عمق فاجعه در وزارت ارشاد اسلامی کشور ( یا صاحب الزمان )
1 شهریور 89 - 22:52

طبقه بندی: غم انگیز

سلام علیکم ( به بقیه هم برسونید)



خواهشاً اگه مسائل کشور برات مهمه تا آخرش بخون.





عباس سلیمی از پیشکسوتان قرآن کشور و از خادمان برگزیده قرآن کریم طی نامه‌ای به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از چاپ کتابی که به بهانه تقدیس موسیقی، پیامبران و اهل بیت(ع) را نیز ازعلاقه‌مندان و مروجین موسیقی قلمداد کرده به شدت انتقاد کرد.



در بخش‌هایی از این نامه ایشان خطاب به سیدمحمد حسینی آمده است:



در اخبار، از قول شما آورده می‌شود: "وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مورد برخی از دیدگاه‌های علما و روحانیون در مورد حرام بودن موسیقی گفت: ما این دیدگاه کلی را که با دیدگاه امام نیز سازگاری ندارد، قبول نداریم و با احترامی که به بزرگان و علما و روحانیون قائل هستیم باید اجازه فعالیت گروه‌های موسیقی در چارچوب قانون و موازین نظام را داشته باشیم."



این سخن شما جای تعجب دارد! زیرا هرگونه اظهار نظر مدیران ارشد مسئول نظام می‌تواند آثار و تبعات خاصی دربرداشته باشد و مورد سوءاستفاده قرار گیرد.



جنابعالی مطلقا نگران عدم ترویج موسیقی در جامعه نباشید چرا که در شب اول قبر و در قیامت از شما در مورد عدم اهتمام و مجاهدت نسبت به رواج موسیقی در نظام شهیدان بازخواست نخواهید شد، زیرا به لطف سیاست‌های غیراصولی سنوات گذشته، بازار انواع موسیقی‌های مجاز و غیرمجاز در کوچه و خیابان و رسانه داغ است، از نوارهای آنچنانی داخل برخی تاکسی‌ها و خودروهای آژانس و اتوبوس‌های بین شهری و هواپیماها گرفته تا زنگ موبایل و زنگ انتظار تلفن ادارات و سازمان‌ها و عرضه CDِ‍ در سر چهارراه‌ها، برپائی کنسرت‌ها و محافل و عروسی‌های آشکار و پنهان و برگزاری همایش‌ها و سمینارهای دولتی و غیردولتی، انواع موسیقی‌ها در برنامه‌های صدا و سیما "غیر از دو شبکه رادیو قرآن و رادیو معارف "اگر تدریجا به سراغ آنها نروند!" از برنامه کودک و کارتون و اخبار و تحلیل سیاسی تا فیلم‌ها و سریال‌ها و مناسبت‌های شادی و عزا و حضور برخی خوانندگان آنچنانی و اعلام موضع صریح برخی مدیران رسانه مبنی بر اینکه در این مقوله هیچ خط قرمزی ندارند! و بالاخره تک نوازی نی در مجالس ترحیم مساجد و بهشت‌زهرا و حضور برخی گروه‌های قارچ گونه تواشیح موزیکال و... و...



سلیمی در بخش دیگری از نامه خود نوشته است: کتابی تحت عنوان "برگ‌هایی از داستان موسیقی ایرانی" نوشته شخصی به نام حسن رضا رفیعی با موضوع موسیقی ایرانی، عربی و موسیقی قرآنی! که علی‌القاعده از وزارتخانه تحت مسئولیت شما مجوز چاپ گرفته و احتمالا برخوردار از یارانه! برخاسته از بودجه عمومی کشور نیز بوده، ... قدم را فراتر از این مسائل گذاشته و پیامبران بزرگ الهی را نیز به صحنه موسیقی آورده است!



در سرتاسر مطالب کتاب مزبور مطالب بی‌اساس و تعجب‌برانگیزی به بهانه تقدیس موسیقی آورده شده که ضمن ارسال تصویر اوراقی از آن کتاب، برخی از آن عبارات را برای آگاهی شما ذکر می‌کنم:



1 - صفحات 40 و 345: روایت شده كه رسول اكرم در هنگام سپیده دم، قرآن را به آهنگ زنگوله یا نهاوند می‌خوانده! و چون بامداد نزدیك می‌شد "رهاوی" و در بامداد "حسینی" مناسبت‌تر است.



2 - صفحه 93: نزد حكما و فیلسوفان، این موسیقی را فایده عظیم است و بسیار حال‌ها این به كار داشته‌اند چنانكه در محراب‌ها و استجابت دعا! چنانكه داود(ع) در محراب، بربط زدی و...!



3 - صفحه 310: سكینه دختر امام حسین(ع) شاعره و موسیقی‌دانی بود كه شاید بتوان او را از حامیان بزرگ موسیقی ایرانی در حجاز معرفی كرد،... مجلسی باشكوه با حضور برجسته‌ترین موسیقی‌دانان شاعر و موسیقی دوستان در خانه سكینه برپا شد، این جشنواره بزرگ موسیقی به حدی پرجمعیت و پرشور بود كه سقف یكی از تالارها فروریخت و حنین (موسیقی‌دان) زیر آوار جان سپرد، حزن و اندوه نهفته در بافت موسیقی ایرانی می‌توانسته تسلی‌بخش دل دغ‌دار سكینه از فجایع كربلا و كشته شدن شوهرش باشد!!



4 - درصفحه 90 این كتاب متوسلین به موسیقی را عاقل و ترك‌كنندگان آنرا جاهل و نادان معرفی كرده و از آن بالاتر در صفحه 412 كتاب صراحتا می‌گوید: هركس سماع و غنا و رقص و دف و آواز و سرودخوانی را انكار كند و گوید حرام است، بر فعل نبی منكر شده و چنین اعتقادی موجب كفر و خروج از دین خواهد شد! (با این وصف باید در انتظار صدور حكم تكفیر مومنینی بود كه رقص و غنا و آوازخوانی را حرام می‌دانند! "جل الخالق!")



5 - در صفحه 391 این نوشتار، ملامحسن فیض كاشانی، فقیهی معرفی شده كه در باغ خود به وقت نماز شب، كنیزی برای او غنا می‌خواند و او در حالت ركوع بسیار می‌گریسته است!



6 - در صفحه 309، ابوجعفر سائب خواننده و نوازنده را از ملازمان عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب نامیده كه جز برای عبدالله آواز نمی‌خوانده است! ضمنا بموجب مندرجات صفحه 91 جمیله سلمیه اسناد مسلم خوانندگی و نوازندگی و آهنگ‌سازی نیز مورد احترام عبدالله بن جعفر و آوازه‌های او مورد علاقه وی بوده است!



7 - لاطائلات این كتاب بیش از این موارد است: موسیقی یعنی حركت در راه كمال مطلق یعنی خدا (ص369) در این نوع از موسیقی، طهارت شرط لازم است مثل وضو در قرائت قرآن (ص12)، موسیقی زبان خدا است و هیچ مذهب و دینی بدون موسیقی نمی‌تواند اوج بگیرد و به خداوند برسد (ص19)، مشاور فرهنگی رئیس جمهور در سال 1386: موسیقی لمحه‌ای از آواز بهشت است (ص19)، بی‌گمان مجموع آثار باخ، همگی هدیه و پیش‌كش به خداست (ص61)، هر دعا كه با موسیقی بود اجابت آن زودتر بود چنانكه بزرگان در سحرگاه نی‌زدن و بربط زدن فرموده‌اند (ص93) زندگی بدون موسیقی فقط یك خطاست (ص94) و بالاخره تحریفی شرم‌آور در صفحه 483 كتاب در مورد كلام قرآن ناطق، امیر مؤمنان علی(ع) كه فرمودند: الله الله فی‌القرآن، لایسبقكم بالعمل به غیركم - خدا را خدا را در مورد قرآن درنظر داشته باشید، مبادا دیگران در عمل به آن از شما سبقت گیرند! كه نگارنده كتاب، این فرمایش را تحت عنوان هشدار به موسیقی‌دانان عنوان و اعلام خطر نموده است كه مبادا این وصیت علی(ع) را در مورد موسیقی فراموش كنند!!



آری آقای وزیر، وقتی با بها دادن بیش از حد به مقوله‌ای كه در اولویتهای مسئولیتهای شما نیست چنین بستری در جامعه فراهم می‌شود، برخی از مدعیان هنر نیز به بهانه ترویج موسیقی، پیامبران و اهل بیت و مقدسات را بنام خویش مصادره می‌كنند، مؤمنین مخالف رقص و آواز و غنا را تكفیر می‌كنند، به صحنه آوردن بانوان دف زن را در سالن اجلاس سران كشورهای اسلامی، رعایت حقوق زن ایرانی می‌پندارند، دختر امام حسین(ع) را برگزاركننده جشنواره موسیقی معرفی می‌كنند، حضرت داود علیه‌السلام را نوازنده داخل محراب معرفی می‌نمایند، وضو و طهارت را در نوازندگی شرط لازم می‌دانند مانند نماز و قرائت قرآن، موسیقی را آواز بهشت می‌پندارند! موسیقی را زبان خداوند تلقی كرده و موفقیت هر دین و آئین آسمانی را در گرو توسل به آن می‌دانند و صدها توصیف زشت دیگری كه خود سزاوار آن هستند!



من نمی‌گویم باید همگان به سراغ قرائت قرآن بروند و اهل نماز شب باشند... مردم حق انتخاب دارند و البته هركس در برابر انتخاب خود در دنیا و آخرت مسئول و پاسخگو خواهد بود، بلكه می‌گویم متولیان امور فرهنگی باید بیش از پیش مراقب اظهارات خود باشند تا برخی از زیاده‌طلبان با سوءاستفاده از فضای ایجاد شده، در مطالبات و انتظارات خود زیاده‌روی نكنند و به بهانه دفاع از هنر، در طریق كجروی و بدعت گام نگذارند.



در خاتمه با ابراز تأسف از عدم نظارت دقیق وزارتخانه شما بر چاپ كتابهائی مانند آنچه كه گذشت و ابراز تأسف از صرف هزینه‌های عمومی و اقدام انتشارات وابسته به حوزه هنری در چاپ و انتشار كتاب مزبور و تأكید بر اینكه نگارنده كتاب یادشده باید پاسخگوی نوشته‌های خود در مراجع قضائی باشد، انتظار می‌رود بیش از آنچه كه دغدغه نشر موسیقی را دارید در صدد نظارت و جلوگیری از امور مغایر با شرح وظایف وزارتخانه متبوع خود باشید كه اگر در این دنیا مورد سئوال واقع نشوید قطعا در سرای آخرت مورد بازخواست قرار خواهید گرفت (و لتسئلن عما كنتم تعملون... و البته از آنچه كه انجام داده‌اید از شما سئوال و بازخواست خواهد شد/نحل،93) خداوند بزرگ عاقبت همه ما را ختم به خیر فرماید

*
*

۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

روزه خواري يا تخريب يك ستاره ؟!

سلام
اين بار نوبت علي كريمي شده كه به آرومي در صحنه جامعه ما تخريب و از صحنه جامعه حذف بشه ...
ماجراي روزه خواري علي كريمي اين روزها در تلويزيون و مطبوعات ايران مثل بمب صدا داده و مثل بمباران خوشه اي خيلي پخش شده ...
متاسفانه اين بازيكن به دليل اختلاف نظر سياسي كه با دولت ايران داشته ماه هاست كه تحت فشار تبليغاتي دولت و رسانه و مطبوعات ملي قرار گرفته كه مورد تخريب قرار بگيره ...
وقتي نتونستن در مورد تخريب اين بازيكن موفق بشن اين بار به يك بهانه خيلي ساده و غير قابل قبول اين بازيكن رو مورد اتهام قرار دادند و در حال حاضر اين بازيكن رو از تيم خودش يعني استيل آذين اخراج كردن ... تازه جالب اينجاست كه يكي از مسئولين اعلام كرده كه بايد علي كريمي روش حد اجرا بشه و 84 ضربه شلاق هم بخوره !!!
اما همه اين اتهامات بيخودي با شفاف سازي معدنچي در شبكه بي بي سي لو رفت ... مهرزاد معدنچي هم تيمي اين بازيكن اعلام كرده كه همه بازيكنان تيم استيل آذين در سلف غذاخوري بودن و در حال ناهار خوردن و بعد اومدن و علي كريمي رو در اين بين دستگير كردن و الان هم انگ روزه خواري رو به او زدن ... معدنچي همچنين اعلام كرده كه اكثر بازيكنان فوتبال ايران روزه نمي گيرند ...
حالا بايد ديد با اين گندي كه فدراسيون فوتبال و رسانه هاي ملي بالا آوردن مي خوان چجوري جمعش كنن كه آبروشون نره ... البته متاسفانه هيچ بعيد نيست كه با پررويي تمام سر حرفشون بمون و با تحريم و تخريب اين بازيكن به كار خودشون ادامه بدن و انگار نه انگار !!! ...
خدا به همه اين ملت ايران در چنين شرايطي به حق اين ماه مبارك رحم كنه و عاقبتمون رو به خير كنه ...

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

ماه خدا

خیلی وقته می خوام پست بذارم اما متاسفانه سرعت اینترنت Diall Up اونقدر پایینه که اصلا وقت نمی کنم آپ کنم ... چون من عادت دارم که در آن واحد بنویسم و همون لحظه آپ کنم اما اینجا تو خونمون نمی شه این کارو بکنم و باید مثل الان اول بنویسم بعد بزنم رو وبلاگ ...
بالاخره یه ماه رمضون دیگه هم رسید و امروز هم چهارمین روزش رو داریم سپری می کنیم ... خیلی ها بودن که سال پیش باهامون بودن اما الان دیگه بینمون نیستن ... معلوم نیست که سال دیگه هم ما جز چنین دسته ایی می شیم یا نه ؟! اصلاً ما همین ماه رمضان امسال رو تا آخرش زنده می مونیم ؟! ...
به هر حال خدا رو شکر می کنم که اونقدر بهم عمر داد تا یه بار دیگه عمرم به ماه رمضان برسه ... ماه خدا ... ماه مهمانی خدا ... ماه رحمت ... ماه مغفرت و ...
ببین خدا چقدر دسمون داره که برای هر عمل کوچک و ناچیزی در این ماه حتی نفس کشیدن و خوابیدن هم پاداش دو صدچندان گذاشته و درهای مغفرت و رحمت خودش رو هم کاملاً باز کرده که هر که بخواد خیلی راحت توبه کنه و آمرزیده بشه ...
این مصراع چقدر پر معنیه واسم :
"توبه بر لب سبحه بر کف دل پر از شوق گناه ... "
خدایا هر سال که رمضون میاد کلی بهم محبت می کنی و دلم رو پاک می کنی و من رو به درگاه خودت دعوت می کنی و من رو با تموم بدی هام بین خوب هات راه می دی ... چه عهدها که باهات نبستم خدا جون اما خدا من چقدر بی معرفتم که از ماه رمضان سال پیش تا ماه رمضان امسال چقدر عهد شکنی کردم !!! ... اگه توی دنیا به یه نفر این همه بی معرفتی بکنم هرگز ازم نمی گذره و عمرا من رو پیش خودش راه بده اما خداجونم تو که کمال محبت و رحمتی بازم من رو پیش خودت پذیرفتی ...
خدا جونم خودت می بینی که الان چشام پر اشکه و گلوم هم پر بغض ... دلم می خواد زار زار گریه گریه کنم و کلی داد بزنم تا همه عقده های دلم خالی شه ... خدا جونم اما از ماه رمضان سال گذشته یه چیزی واسم مونده که فکر می کنم چیز خوبیه اونم احساس حق طلبی و ظلم ستیزی توی وجودمه ... البته چندین ماهیه که تا حدودی هم دچار سردرگمی شدم و نمی دونم آیا این احساس در درونم درست هدایت شده و داره درست عمل می کنه یا نه !؟ در راه خودت دارم پیش می رم یا نه ؟! و متاسفانه توی این شرایط بسیار آلوده الان جامعه مون کسی هم نیست که بتونه کامل کمکم کنه ... خدایا فقط خودت می تونی کمک کنی ... "ایاک نعبد و ایاک نستعین ... اهدنا الصراط المستقیم ... صراط الذین انعمت علیهم ... غیر المغضوب علیهم ... و لا الضالین"
امسال خدا یه توفیق خیلی بزرگی نصیب خودم و خانوادم کرده که امیدوارم اگه عمرمون تا آخر رمضان کفاف بده هم این توفیق ازمون سلب نشه ... یه روز قبل از شروع ماه رمضون به خانوادم پیشنهاد دادم که هر روز در یه ساعت خاص در عصر توی خونه و با حضور اعضای خانواده خودمون یک جز از قرآن رو تلاوت کنیم و خانوادگی تا پایان ماه رمضون ان شاءالله یک ختم قرآن انجام داده باشیم ... خدا رو شکر هم توفیق پیدا کردیم و الان هر روز ساعت 6 عصر دور هم جمع می شیم و یک جز رو تلاوت می کنیم ... امیدوارم که خدا به واسطه همین قرآن هممون رو به راه راست هدایت کنه و گناهانمون رو بیامرزه ...
راستی خدا همیشه گفته ممکنه من روز قیامت از حق خودم گذشت کنم و گناهانتون رو مربوط به خودم ببخشم و بیامرزم اما حق الناس رو من نمی تونم ببخشم و نباید توی دنیا حق الناسی رو با خودتون به قیامت بیارید ... منم تصمیم گرفتم امسال تا جایی که بتونم اگه کسی حقی بر گردنم داره به جا بیارم و هر جور شده رضایتش به دست بیارم ... اینجا هم اعلام می کنم که اگه هرکسی من حقی ازش ضایع کردم و یا به هر شکلی حق الناسش رو رعایت نکردم و الان از دست ناراضیه همین جا بیاد و بهم بگه که من در حد توانم بتونم جبران کنم ...
خدایا در آخر هم چند تا دعا می خوام بکنم که ازت انتظار دارم با این که من بنده خوبی نبودم واست اما در حد خودم این دعاها رو مستجاب کن :
خدایا اول هر چیزی ظهور آقامون امام زمان رو هر چه سریعتر برسون ...
خدایا اگه لیاقت دارم یا ندارم اما سعادت بقای عمر در زمان ظهور رو بهم عطا کن ...
خدایا پدر و مادرم رو مورد بخشش و آمرزش بی نهایت خودت قرار بده ...
خدایا پدر و مادرم را از من راضی بگردان و مرگ من را پیش از مرگ ایشان قرار بده که داغ فراق پدر و مادر بسیار سخت و دشوار است ...
خدایا بهم بصیرت و آگاهی بده تا بتونم حق و باطل رو از هم به خوبی تشخیص بدم ...
خدایا توفیق صبر بر گناه رو به من عطا کن و گناهان من رو در این ماه آمرزش خودت ببخش و بیامرز ...
خدایا به من این توفیق رو عطا کن که همه کارام رو بتونم با نیت رضای تو و در راه رضایت خودت انجام بدم ...
آمین یا رب العالمین ...
وبلاگ بر و بچه های دانشگاه رامین خوزستان هم با پست بحث و نتیجه گیری با موضوع : "بلاگر رامینی و موانع پیش رو" آپ شده ...

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

کمیته داوطلبی ورزشی دانشجویان


جاتون خالی ما یه هفته گذشته رو توی بابلسر بودیم ... من به عنوان تنها نماینده دانشگاهمون واسه شرکت در دهمین المپیاد ورزشی دانشجویان پسر سراسر کشور در دانشگاه مازندران(که این دانشگاه توی بابلسر هست) رفته بودم اونجا ...
راجع به چند و چون مسابقم توی وبلاگ دانشگاهیم یه پست نوشتم که دعوت می کنم اگه دوست داشتید اون رو هم اینجا بخونید ...
از همون اولی که وارد ستاد برگزاری مسابقات شدیم چون تنها بودم به فکر پیدا کردن دوست جدید و یا فعالیتی برای پر کردن اوقات فراغتم توی این یه هفته بودم که متوجه یه غرفه به اسم کمیته داوطلبین توی ستاد شدم و فوری رفتم سراغش که ببینم چه خبره اونجا ... این کمیته از بین دانشجویان عضو می گیره و در برگزاری مسابقات مختلف ورزشی در وزارت علوم شرکت می کنه و به عنوان یه رکن اساسی در برگزاری و اجرای مسابقات کمک می کنه ... خلاصه ما هم یه اسمی نوشتیم و رفتیم سراغ کارای خودمون ... از قضا اتاقی که واسه اسکان به ما داده بودن همسایه اتاق همین داوطلبین بود ...
خلاصه ما در طول این یه هفته در کنار این دوستان در فعالیت های اجرایی این مسابقات کمک می کردیم و در کنار هم بودن خیلی برام جالب بود ... ارتباط خیلی صمیمانه بین این اعضا و بدون هیچ انتظار دستمزدی باعث شده بود که یه فضای گرم و زیبایی بین بچه ها بوجود بیاد ... اول از همه باید از دکتر اندام مسئول کمیته داوطلبین در وزارت تشکر کنم که خیلی بهم کمک کرد و لطف هم کرد که بهم اجازه داد تا هم به عنوان ورزشکار و هم به عنوان داوطلب در این دوره از بازی ها شرکت داشته باشم ... بعد از از اون هم از آقای بسطامی تشکر می کنم که در روز اول توضیحات خیلی خوبی در مورد کمیته بهم داد ... بعد هم باید از دوستان عزیزی یاد کنم که حضور در این جمع صمیمانه برام یه افتخار بود و در طول این مدت خیلی در کنار اون ها بهم خوش گذشت ...
احمد که بچه باهوش و زیرکی و بود و تا حدودی از بقیه ساکت تر و کم حرف تر ...
احسان که رشتش ریاضی بود و تا حدودی از بقیه شیطون تر و پرحرف تر ... همش هم به من می گفت چطوری آقای پرنده (چون توی ماده پرش شرکت کرده بودم) ...
مجتبی که اونم در ظاهر ساده و کم حرف بود اما پاش که بیافتاد اند هرچی شیطون بازی بود ...
محمدرضا که کلی تو بازی کردن های شبانه ادعاش می شد و همش می خواست که خیلی سر باشه اما خب همیشه که نمی شه برتر بود !!!
مرتضی پسر!!! که همش توی حرف زدناش می خواست یه جوری سر کارت بذاره و بهت بخنده و وقتی این روزای آخر فهمید که من 67 هستم کلی تعجب کرد حالا نمی دونم بازم داشت سر کار می ذاشت یا جدی جدی تعجب کرد ...
آقا حسن خسروی که از بچه های شمال بود و عکاس کمیته بود و چند روز پیش هم امتحان استخدامی داشت و کلی استرس ...
آقای حبیبی عزیز که بچه ساکت و مذهبی بود و توی رشته دو و میدانی هم کمک می کرد و آدم از آرامش چهرش جون می گرفت ...
کسری هم که از نیروهای دو و میدانی بود از بچه های دانشگاه مالک اشتر اصفهان بود که بین اون جمع اون تنها کسی بود که کارشناسی بود و ترمش ار من پایین تر(آخه بقیه بچه ها یا همه تموم کرده بودن و یا ارشد بودن) ...
سعید آقا هم که این اواخر(البته واسه من اواخر بود چون من به ناچار قبل از اتمام مسابقات بچه ها رو ترک کردم) به جمعمون اضافه شد و شب که توی بازی قرعه تنبیه به اسم اون در اومد من یه لایی حسابی از زیر پاهاش کشیدم که البته چشماشم بسته بود بنده خدا و کلی اذیتش کردیم آخر شبی ... داداش سعید امیدوارم که از ما ناراحت نباشی ...
مجتبی و مهدی هم که با سعید به جمعمون اضافه شدن و خاطره چندانی ازشون ندارم اما بچه های خیلی مودب و ساکتی بودن ...
رضا جان شیخ یوسفی که از نیروهای بسکتبال بود خیلی پسر باحالی بود و همون روز اول توی یه قرعه کشی یه ربع سکه برنده شد ... نوش جونش باشه ...
محسن هم که با رضا از بچه های بسکتبال بود و از ایشون هم خاطره چندانی ندارم ...
دوتا از بچه های بابلسری هم بودم که اسمشون یادم نیست اما از نیروهای قایقرانی بودن و یکیشون خیلی شیطون اون یکی هم آروم بود شخصیتی ... (اگه یه وقت خودشون این مطلب رو خوندن اسمشون رو بگن تا اینجا اضافه کنم)
محمد آقای جنتی هم که یه خورده عصبی بود و زود صبرش سر میومد و بچه ها هم به همین خاطر یه خورده سر به سرش می ذاشتن ... با این وجود پسر مهربونی بود ...
امیر آقای منتظری هم که همش پرسش نامه های خودش و خانمش رو به ما می داد که پر کنیم ... اما خیلی خوب بود ... من ازش خیلی چیزا یاد گرفتم ...
آرمان هم این قبل از رفتن من نمی دونم یهو کجا غیبش زد و دیگه ندیدمش پسر بازیگوش و مهربونی بود ...
آقای جمشیدی هم که از بچه های همون دانشگاه مازندران بود خیلی شخصیتی بود و کمتر با بقیه بچه ها بود و بیشتر با بالا بالاها می پرید اما موقعی هم که بود خندون بود ...
و خلاصه اگه اسم بقیه بچه هایی که یادم رفته ازشون معذرت می خوام و اگه بیان و اسمشون بگن اسمشون رو اضافه می کنم ... خاطرات از بچه ها هم خیلی زیاده(که اینجا چون جاش نیست نمی شه زیاد توضیح بدم چون خستتون می کنه و تا همین الانش هم خیلی پست طولانی شد) طوری که من قبل از رفتن خیلی واسم سخت بود که ازشون دل بکنم و موقع خداحافظی تو روشون می خندیدم اما تو دلم بغضم داشت می ترکید و چیزی نمونده بود گریم بگیره ... واسه همین لحظات آخر رو سعی کردم زیاد چشم تو چشمشون نیافته که گریم بگیره و زودی رفتم ...
الان که عکس زیادی ندارم اما حتما یه تعدادی هم عکس به ان مطلب اضافه می کنم ...
دلم واسه کمیته خیلی تنگ می شه و امیدوارم به زودی بازم بتونم ببینمشون ...
راستی از افرادی هم که می خوان عضو این کمیته بشن دعوتشون می کنم که واسه ثبت نام به این سایت مراجعه کنن :
www.iusva.com

۱۳۸۹ مرداد ۱, جمعه

تعطیل یا تجسس در بلاگفا ؟؟؟

سلام
تقریبا دو سه روزی بود که بلاگفا به یکباره قطع شده بود و بالا نمیومد ... حالا خدا می دونه که واقعا تعطیلی چند روزه تعطیلی بود یا تجسس در خونه های شخصی بلاگرها و احیاناً نصب برنامه های جاسوسی در وبلاگ های حساس جهت کنترل بهتر و راحت تر ؟!
نظر شخصی من اینه که علت اصلی گزینه ی دوم بوده ... اگه اینجور باشه واقعا دیگه باید خیلی متأسف بود واسه مملکتمون !!! امیدوارم که احساسم اشتباه بوده باشه !!!

۱۳۸۹ تیر ۲۹, سه‌شنبه

جنگ ضرغامی و قالیباف با سلاح کاریکاتور!

سلام
يه پست رو يه جايي خوندم و حيف ديدم كه اينجا هم لينكش نكنم :
اينجا رو ببينيد

۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

دست در فیفا را بنگر...

دو سه روز آخر هفته پیش رو با 2تا پسرخالم(محمد و سعید) و یکی از پسردایی هام(حسین) بصورت مجردی رفتیم خونه پسرخالم(سعید) توی بروجرد و چندروزی رو مجردی با هم گذروندیم ... قسمت عمده سرگرمیمون فیفا2010 بازی کردن با کامپیوتر بود و 4نفری(محمد=انگلیس، سعید=برزیل، حسین=آرژانتین و خودم =اسپانیا) جام می زدیم ... توی همه جام ها محمد اول شد و منم چهارم شدم و حسین و سعید هم گهگاه دوم و سوم می شدن... این پسرخاله محمد ما تا جایی که یادمه از بچگی همش به دست در فیفا معروف بود و توی بازی فیفا(از 2000گرفته تا 2010) و تقریباً همه بازی های کامپیوتری استعداد فوق العاده ای داشت و خیلی زود تمامی تکنیک های موجود اون ها رو یاد می گرفت و تقریباً کسی یارای مقاومت در برابرش رو نداشت ... البته حسین و حسن(یکی دیگه از پسردایی هام) گاهاً با تدابیر فوق العاده شدید و تمرین زیاد و مدیریت کامل بازی می تونستن مقهورش کنن و شکستش بدن... این بازی های کامپیوتری هم ماشالله همشون یه عالمه فن و فوت و نامردی(اصطلاحی در بازی های کامپیوتری به زبان صمیمانه ما پسرهای خانواده به معنای قدرت بیش از حد و مافوق واقعیت) دارن و این 2010 هم از این قاعده مستثنی نیست و تیم انگلیس اون فوق العاده قویه و نامردی های زیادی در بازیکن هاش وجود داره و البته برزیل هم تا حدودی همچین خصوصیاتی رو داره ... این داش محمد ما هم این چند روزه همش انگلیس رو گرفت و با حرکات مافوق واقعیت خودش همش قهرمان این جام ها شد هرچند که در چند برهه زمانی 3تا مساوی هم به تیم های اسپانیا و آرژانتین داد... البته خب می شه گفت که زیاد تمرین کردنش هم یکی از مهمترین عوامل موفقیتش بوده اما من این مطالب رو به اصرار خودش بصورت یه پست درآوردم...
خلاصه فراسوی این مسائل که فقط جنبه شوخی و خنده داره این چندروزه زندگی مجردی در کنار هم خیلی خوش گذشت و آرامش فکری کاملی رو به دور از تمامی مشکلات برامون در برداشت... البته در این بین جای بقیه پسرهای خانوادمون خالی بود: احمد(خواهرزاده سعید)، محمد و حسن و علی(پسردایی هام).
سطح تحصیلات پسرهای خانوادمون هم بد نیست بگم:
سعید(مجرد) که از هممون بزرگتره و توی خانواده بین ماها به دایی سعید معروفه(به خاطر احترام بزرگتر بودنش) دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی و کارمند اداره خدمات کشاورزی.
علی(متأهل) دانشجوی ترم آخر دکترای معماری کامپیوتر کانادا.
محمد(متآهل) کارمند اداری ارتش و فارغ التحصیل مهندسی برق الکترونیک.
حسین(مجرد) دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشد فیزیولوژی ورزشی.
محمد(مجرد) فارغ التحصیل مهندسی معدن و ترم اول کارشناسی ارشد نفت تهران .
حسن(مجرد) دانشجوی ترم 4 مهندسی فناوری اطلاعات.
خودمم که دانشجوی ترم 5 مهندسی اقتصاد کشاورزی هستم...
---------------------
وقتی که داشتیم از بروجرد برمیگشتیم بین راه برای بنزین زدن به جایگاه اختصاصی اشترینان رفتیم که یه اتفاق خیلی عجیب، جالب و عادی توی ایران، افتاد... وقتی ما و کلی ماشین دیگه توی صف منتظر بودیم تا نوبتمون بیاد دیدیم که یه ماشین نیروی انتظامی از طرف مقابل دنده عقب اومد و بصورت به قول معروف کجکی جلوی اولین ماشین پارک کرد و خیلی راحت بنزیش رو زد و با آرامش رفت؟!؟!؟!!؟؟! معلوم نیست که چرا این نیروی انتظامی کشورمون به این راحتی از موقعیت شغلیشون سواستفاده می کنن؟!؟!؟! و حق ملت رو به آسونی و مثل آب خوردن ضایع می کنن؟!؟!!؟
متأسفانه به دلیل مسائل امنیتی نتونستیم از اون صحنه عکس یا فیلم بگیریم اما حداقل کاری که تونستم انجام بدم ثبت شماره ماشین با آدرس دقیق خلافی که مرتکب شدن بود تا شاید اگر واقعا مسئولین ما به فکر هستن با نشر این مسئله در اینترنت اون ها رو جریمه کنن تا از وقوع چنین خلاف هایی جلوگیری بشه(که البته چشمم آب نمی خوره!):
یک دستگاه نیسان وانت به شماره پلاک نظامی 11-29782 نیروی انتظامی شهرستان بروجرد که رأس ساعت 19:20 روز شنبه 26 تیرماه 1389 در جایگاه سوخت اختصاصی اشترینان از موقعیت شغلی خودشون سواستفاده کرده و خارج از صف بنزین زد.
شاید این مسئله کوچیک به نظر برسه اما همین مشکلات کوچیک هستن که بعدها ممکنه به مشکلات کلان امنیتی تبدیل بشن و بطور مثال بی امنیتی در شهرهای مرزی به وجود بیاد و ...(نشنیدید میپن تخم مرغ دزد شتر دزد می شود!؟) وقتی نیروی با درجه پایین به این راحتی خلاف بکنه و کسی نتونه حرفی بزنه خب همین نیرو ممکنه فردا روزی یه سمت بسیار عالی رتبه رو در کل کشور به عهده بگیره و بی نظمی کلانی رو به وجود بیاره!؟ چه بسا که ممکنه همین حالا هم چنین بی نظمی هایی باشه؟!

۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

وقف دارایی های دانشگاه آزاد ...

این روزا بحث وقف دارایی های دانشگاه آزاد مهمترین بحث روزه کشوره ...
دانشگاه آزاد به عنوان یه دانشگاه کاملاً خصوصی و غیرانتفاعی یه هیئت امنا داره که 5 عضو داره که در سال های گذشته دور 2 نفر از اعضای اون فوت می کنن و تا چند ساله اخیر هیئت امنا با 3 عضو (هاشمی رفسنجانی، موسوی و جاسبی) به کار خودش ادامه داد تا اینکه 2 عضو دیگه توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی و به تأیید هیئت به اعضای هیئت امنا اضافه شد که یکی از اون ها سید حسن خمینی بود ...
اما مدت کوتاهی بعد از انتخابات سال گذشته شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست احمدی نژاد موسوی رو از این هیئت حذف کرد(مشابه این کار در حوزه فرهنگی کشور هم انجام گرفت و موسوی از ریاست (فکر کنم) خانه فرهنگ کشور توسط احمدی نژاد برکنار شد) و بعد از اون هم جاسبی رو به جرم فساد مالی از ریاست دانشگاه آزاد برکنار کرد ... همچنین بعد از اون صحبت هایی مبنی بر غیرمشروع بودن دارایی های دانشگاه آزاد و نحوه مصرف اون ها مطرح شد و شورای عالی انقلاب فرهنگی فشارهایی رو به هیئت امنا در مورد این موضوع و تغییر اساسنامه دانشگاه آزاد و همچنین تغییر و تکمیل هیئت امنا(در واقع هدف اصلی زیرسلطه بودن هیئت امنا بود) وارد کرد ...
در این زمان هیئت امنا با تشکیل جلساتی متمادی در نهایت به این نتیجه رسید حالا که به نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی اموال و دارایی های دانشگاه آزاد غیر مشروعه نهایتاً دارایی های دانشگاه آزاد رو وقف کنه(در جلسات آخر هیئت امنا رئیس هیئت آقای هاشمی آقای موسوی رو به عنوان عضو هیئت امنا به این جلسات دعوت رسمی کرد) ... اما جالب این جا بود که این مصوبه ی هیئت امنا بیشتر شورا رو برانگیخته کرد و شورا وقف دارایی های دانشگاه آزاد رو خلاف اساسنامه این دانشگاه و در نتیجه غیرقانونی بودن اون اعلام کرد و اجازه این کار رو به دانشگاه آزاد نداد و در کشمکش های طرفین در نهایت موضوع به مجلس شورای اسلامی رسید تا اون رو بررسی کنه ...
مجلس شورای اسلامی هم پس از بررسی های لازم نتیجه رو اعلام کرد : "طی بررسی های انجام شده وقف اموال و دارایی های دانشگاه آزاد ممانعتی نداره"!!!...
چیزی که خیلی بیشتر از همه اینجا جالب بود به محض اعلام این رأی از سوی مجلس شورای اسلامی تعدادی از نیروهای مردمی (بسیجی) در بیرون از خانه ملت و جلوی درب اون به اعتراض شدید علیه نمایندگان مردمی پرداختند و اهانت های زیادی رو به ایشان وارد کردند تا جایی که رئیس مجلس هم ابراز نارضایتی خود را از این حرکت اعلام کرد ... جالبی این قضیه اینجاست که چطوری این جمعیت به محض اعلام رأی مجلس اون جا تجمع کردن، گویی که از قبل می دونستن این موضوع ممنوعیت قانونی نداره و مجلس هم به نفع وقف اموال دانشگاه آزاد رأی می ده ؟!(البته این موضوع در ظاهر هم همین رو نشون می ده که دانشگاه آزاد چون یه نهاد کاملاً خصوصیه پس هیئت امنای اون هم می تونن راجع به اموال و دارایی های اون هرطور که بخوان تصمیم بگیرن!!!)
مرحله بعدی شورای نگهبان بود که باید این مصوبه ی مجلس رو از لحاظ قانونی و شرعی بررسی می کرد که نتیجه این بررسی رد مصوبه ی مجلس به دلیل عدم مطابقت با موازین شرعی بود!!! و در نهایت رهبری وارد اختلافات شده و طرفین دعوی رو به آرامش دعوت کرده و بررسی این موضوع رو به دست کمیته ای ویژه می سپاره ...(البته رهبری در برخی از سخنرانی های خودش در مورد این موضوع هم نظرات متفاوتی رو داده بود که در جایی این وقف رو بلامانع و در جایی دیگه اون رو غیرشرعی اعلام کرده که البته این دو نظر در زمان های متفاوتی اعلام شده و ممکنه این تفاوت با توجه به مقتضیات زمان بوده باشه ...)
می شه گفت اینکه رهبری در طول یکی دوساله اخیر چندین بار در مورد دعوی بین قوای سه گانه وارد عمل می شه یه جورایی ضعف این قوا رو در بررسی و حل مسائل جامعه می رسونه ...
نکته مهم: از اینکه بعضی اطلاعات به خاطر مسائل امنیتی بصورت ناقص اومده، پوزش می خوام و دوستانی که این مطلب رو می خونن به مطالعه بیشتر در این زمینه در سایت های خبری دعوت می کنم ... هدف اصلی من در این پست بیان اصل موضوع مورد اختلاف (وقف اموال و دارایی های دانشگاه آزاد) و دلایل طرفین برای نظراتشونه و مابقی جزئیات هستن ... به هر حال بسیار خوشحال می شم هرکسی نظرات خودش رو در مورد این موضوع بگه و هرگونه انتقادی هم به مطلبم وارده رو بهم تذکر بده تا کیفیت مطالبم بالاتر بره ...

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

ادامه روند تحریم جهانی ...

شورای امنیت با تنها دو رأی مخالف ترکیه و برزیل که فعلا جیبشان از پول ملت ایران پر است و رأی ممتنع لبنان که در نوع خود همان قدر جالب است که رأی موافق بوسنی با قاطعیت به تحریمهای تازه علیه ایران رأی داد که بر خلاف تبلیغات حکومت به هیچ وجه بر ضد ملت نیست و کاملا هوشمندانه با هدف فلج کردن حکومت طراحی شده است این در حالیست که بسیاری از کشورهای به صورت یک جانبه تحریمهایی را علیه ایران فرای قطعنامه شورای امنیت اعمال می کنند امروز استرالیا با تحریم بانک ملت و فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء به این جمع پیوست. در این حین دستگاه سیاست خارجی دولت در اظهار نظری اعلام کرد رأی موافق چین و روسیه به قطعنامه از سر خیرخواهی برای ایران بوده است!!!!!!!

۱۳۸۹ خرداد ۲۳, یکشنبه

پیامگیر تلفن اشخاص مختلف !!!

سلام
امروز داشتم وبلاگ پاتوق دوستان رو می خوندم که یه پست خیلی قشنگ آورده بود ، منم پست رو با یه تغییر کوچولو آوردم اینجا(البته ازش اجازه گرفتم و طبق قانون کپی رایت منبع رو هم ذکر کردم):
محمود احمدي‌نژاد:

الهم عجل لوليک الفرج... مستشهدين بين يديه.
شما با احمدي‌نژاد تماس گرفته‌ايد. ايشان در حال حاضر مشغول مديريت جهان هستند و براي کارهايي مثل پاسخگويي وقت ندارند. لازم به ذکر است ايشان به دليل ساده‌زيستي و مردمي بودن شديد از تلفن منشي‌دار استفاده نمي‌کنند. سوال شما توسط يک گروه 300 نفره بررسي شده و روي يخچال منزل ايشان چسبانده مي‌شود، تا به روش مخصوص ايشان با سوال متقابل جواب داده شود. اگر هنوز مايل به طرح سوال خود هستيد، پس از شنيدن صداي شيپور آماده‌باش پيام بگذاريد.




ضرغامي:

با پيامگير رييس صدا و سيما تماس گرفته‌ايد. شما مي‌توانيد سکوت کنيد، اما هرچه بگوييد ضبط و عليه شما از رسانه ملي پخش خواهد شد.




باقر قاليباف:

شما با پيامگير سردار دکتر خلبان قاليباف تماس گرفتِن. ايشون الان پرواز دِرَن، موبايلشان توي هواپيما خاموشه. تا پرواز بعدي هم به شهرداري برنمي گِردن. لطفا مجددا تماس نگيرِن. با تِشکر



حسين شريعتمداري:

شما با روزنامه کيهان تماس گرفته‌ايد. ما مي‌دونيم کي هستي؟ چه کاره‌اي؟ به کجاها وابسته هستي؟ از کجا پول مي‌گيري؟ قبل از انقلاب با کي رفيق بودي؟ توي محافل خصوصي چه حرف‌هايي مي‌زني؟ پسرخاله پدربزرگت با رضاخان چه روابطي داشته و الان چي مي‌خواهي بگي؟ پس گوشي را بگذار.


فاطمه رجبي:

اگر سبز لجني هستي شماره 1، اگر جلبک هستي شماره 2، اگر خاتمي هستي شماره 3، اگر موسوي هستي شماره 4، اگر کروبي هستي شماره 5 ... اگر ابراهيم نبوي هستي شماره 436 را فشار بده. زن و بچه هم دور و برتون نباشه تا جواب درست و حسابي بهتون بدم. اگر هم خودي يا جزء دوست و آشنا هستي، بيخود وقت من را نگير. قطع کن، بگذار به کارم برسم.




مهدي کروبي:

با سلام من مهدي پسر احمد هستم. وعده‌ي ديدار ما راهپيمايي بعدي ساعت 30/10 صبح ميدان هفت تير.




خاتمي:

از اينکه مايل به گفتگو با بنده هستيد، اظهار مسرت و شادماني مي‌نمايم. گفتگو حق هر شهروند بوده و به عقيده‌ي بنده تنها راهکار برون رفت از چالش‌هاي پيش رو در هزاره‌ي سوم مي‌باشد. البته گفتگو بايد قانونمند باشد و در چارچوب روش‌هاي مدني و پذيرفته شده صورت بگيرد. خدانگهدار




اسفنديار مشايي:

شما با پيامگير رييس جمهور مشايي تماس گرفته‌ايد. لطفا 4 سال منتظر بمانيد




الهي قمشه‌اي:


بنده الان منزل نيستم. به جان تا آسمان عشق رفتم. نيم ساعت ديگه بر مي‌گردم. البته شما که صداي من را مي‌شنويد ممکن است فکر کنيد من هستم. ولي در واقع مساله همين است که من هستم يا نيستم. شکسپير هم مي‌فرمايد «توبي اُر نات توبي». شما اگر به تمام پيامگيرهاي عالم، به تمام پيامگيرهايي که توي اين يونيورس هست، گوش کنيد، مي بينيد همه يک چيز را گفتن؛ منتها با زبان‌هاي مختلف. يکي فارسي گفته، يکي ترکي، گفته يکي هم همون پيام ارژينالي که توي کارخانه روي تلفن مي‌گذارند را گذاشته و انگليسيه. منتها همه اينها به زبانهاي مختلف مي‌خوان بگن من اينجا نيستم. ميخوان بگن که از چنبر برون جستم من امشب هرچند در ظاهر هستم، ولي در واقع نيستم. البته بعضي‌ها هم کلک ميزنن و در ظاهر نيستن، ولي در واقع هستن. مثلا کسايي که از دست طلبکار و اينا قايم ميشن که باز بايد گفت به قول شکسپير «توبي اور نات توبي» اين جمله را بايد بارها تکرار کرد...
[نيم ساعت بعد] خب اينها را براچي داشتم ضبط مي‌کردم؟ هووووم خب به هرحال سخنراني امروز را در همينجا به پايان مي‌رسونيم. تا برنامه بعد!




يک خواننده لوس آنجلسي:

تنکز فور کالينگ عزيزم. خيلي هپي شدم که زنگ زدي بات آنفورچونيتلي الان بيزي هستم هاني، بعد از شنيدن اهنگ خوشگلا بايد برقصن pm خود را بگزاريد

۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

ارزاني هاي خيلي گران ايام عيد ...

سلام
مدتها بود كه به دليل عدم دسترسي به اينترنت نتونستم بيام و اينجا حرفي بزنم ...
اين دفعه يه موضوعي كه خيلي ذهنم مشغول كرده اينه كه چرا ايام عيد كه شروع ميشه ، ما يحتاج مردم به جاي اينكه ارزون تر بشه گرون تر ميشه ؟!!؟؟!؟!؟
دولت اعلام مي كنه مثلاً فلان كالا قيمت تثبيت شدش در كل كشور n رياله ... اونوقت وقتي ميخواي اون كالا رو تهيه كني هرجا ميري حداقل يك و نيم برابر اون قيمت دارن اون كالا رو مي فروشن !!! به هرجا هم اعتراض كني هيچ فايده اي نداره !!! اصلاً كلاً بعضي اصناف با هم هماهنگ مي كنن كه گرون تر بفرشون !!!
طبق يه اصل اقتصادي هر وقت عرضه زياد بشه بايد قيمت كم بشه اما تو ايران اين اصل به صورت معكوس عمل مي كنه!!!
يه نمونش كرايه هاي اتوبوس بين شهري و تاكسي هاي درون شهريه كه از 25 اسفند تا 15 فروردين هر ساله قيمت كرايه ها 20% زيادتر ميشه !!! يعني زماني كه اوج فروش بليط هاست !!! يا مثلاً قيمت گوشت مرغ فكر كنم حدود 1650تومان اعلام شده بود اما هيچ جا كمتر از 2500 تومان گير نميومد !!!
يه نمونه ديگش هم بليط مكانهاي توريستي و گردشگريه كه چيزي كه خود من ديدم توي شيراز قيمت ها حداقل 2 برابر ساير روزهاي ساله !!!
آخه من نميدونم اين چه دليلي ميتونه داشته باشه ؟!

۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

معیار حق و باطل ؟!

این روزا بدجوری ذهنم درگیر دو کلمه "حق" و "باطل" شده ... همش دارم به این فکر می کنم که چی راسته چی دروغ ؟ چی حقه و چی باطل ؟ کی با سپاه خیره و کی با سپاه شره ؟
اصلاً معیار واقعی حق و باطل در این زمان که ما نه امام را دیده ایم و نه پیامبر را ، چیه ؟ واقعاً چجوری میشه فهمید که کی داره راست میگه و کی داره دروغ میگه ؟
متأسفانه گروهک های مختلف منافقین و ضد انقلاب هم از این اوضاع نابسمان کشور سوء استفاده کرده و میخوان از آب گل آلود ماهی بگیرن ... واقعاً نمیشه کامل و درست قضاوت کرد ؟ از یه طرف مخالفین و منتقدین دولت (اصلاح طلبان) تا حدودی حرفاشون منطقی و درست به نظر میاد اما از اونجا که یه رهبر و لیدر مشخصی ندارن ترس از این وجود داره که اگه اونا پیروز بشن به دلیل نداشتن برنامه و لیدر مناسب و مشخص ، حکومت رو به دست آدما و یا جناح ها و همون گروهک های نا اهل بسپارن و در نتیجه اوضاع هیچ که بهتر نشه بدتر هم بشه ... از طرف دیگه موافقین دولت هم به این معتقدند که با تغییر دولت و شرایط کنونی حکومت اسلام به فراموشی سپرده خواهد شد و در نتیجه کشور به بی بند و باری و فساد و ... کشیده خواهد شد ، پس ثبات شرایط بهترین راه است (اصولگرایان) که مسلماً با توجه به استدلالشان نتیجه گیری شان منطقی است اما ترس از آن می رود که ایشان نیز در استدلال خود اشتباه کنند که در اینصورت ثبات شرایط برابر با سکوت در برابر ظلم و باطل خواهد بود ...
واقعا تصمیم گیری در این شرایط بسیار مشکل شده و هیچکس نمی تواند با اطمینان کامل راه خود را انتخاب کند و بگوید که تصمیم من قطعاً و کاملاً درست است و نتیجه آن نیز مثبت خواهد بود ...
متأسفانه همونطور که گفتم دشمنان اسلام میخوان از این گل آلودی آب ماهی بگیرن و همانند اوایل پیروزی انقلاب اسلامی هر کدام می خواهند قدرت را در این شرایط بدست بگیرند ... به همین دلیل نمی توان کاملاً آزادانه ، راحت و با قاطعیت حرف زد و باید در رفتار و گفتار خود بسیار مراقب باشیم که از چاله به چاه نیافتیم چراکه مرز بین حق و باطل از مو باریک تر است ... به نظر میرسد که حفظ وحدت اسلامی همراه با حفظ عقاید و نظرات بهترین راه باشد اما این احتمال وجود دارد که این واحد شدن از سوی موافقین دولت ، با اظهار پشیمانی و پس گرفتن عقاید و نظرات جناح منتقد و مخالف دولت ، اشتباه گرفته شود که مسلماً این امر موجب انزجار بیشتر مخالفین خواهد شد ... پس واقعاً باید چه کار کرد ؟!
این روزها از عمق وجود سوره حمد رو درک میکنم و دائماً اون رو به صورت دعا با خودم زمزمه می کنم و از خدا عاجزانه می خوام که که کمکم کنه :
"بسم الله الرحمن الرحیم" ... "الحمد لله رب العالمین" ستایش فقط مخصوص خدای بالا سرمونه ... "الرحمن الرحیم" با تماوم مهربونیاش بخشنده ترین هم هست ... "مالک یوم الدین" فقط اونه که توی اون دنیا به حساب کتاب همه رسیدگی می کنه ... "ایاک نعبد و ایاک نستعین" خدایا ما فقط تویی را که یکتایی می پرستیم و به همین منظور فقط از خودت تقاضای کمک و یاری می کنیم ... "اهدنا الصراط المستقیم" راه درست و حق رو بهمون نشون بده ... "صراط الذین انعمت علیهم" کسایی که تو راه درست و حق هستند مسلماً نعمتیه که تو بهشون دادی پس ما رو هم به راه اونایی که بهشون نعمت دادی هدایت کن ... "غیر المغضوب علیهم" کسایی که تو غضبشون می کنی اصلاً نمیدونن حق و باطل چیه و در ابلهی خود هم می مونن و چشم و گوش دل خودشون رو به روی حقیقت می بندن و مسلماً خودشون کاری کردن که مورد غضبت قرار گرفتند ، پس خدایا ما رو غضب نکن و به راه اونا هدایت نکن ... "ولا الضالین" گمراهان کسانی هستند که راه باطل را در پیش گرفته اند ولی گمان می کنن در راه حق و درست هستند ، پس خدایا ما را در زمره گمراهان نیز قرار مده و به راه ایشان هدایت مکن ...