دنبالش بگرد ...

۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

قدر و بخشش ...





یه شب نوزده رمضان هم رسید ... یکی از لیالی قدر ...
میگن انسان دوجا ممکنه کامل بخشیده بشه و همه گناهانش پاک بشه : 1- صحرای عرفات و روز عرفه . 2- شب قدر .
خدایا تو خیلی کریمی ... خیلی بزرگی که این فرصت رو در اختیار بندت قرار دادی که با هر اندازه گناهی هم که داره اگه بخواد بتونه به سوی خودت برگده ...
این شبها یه حال و هوای خیلی خاصی داره ... شب که می شه هرکسی رو که نگاه می کنی دور و برت می بینی اشک تو چشاش جمع شده و داره با خدای خودش راز و نیاز می کنه و حرف می زنه ... اونجاست که از خودت خجالت می کشی ... و خود به خود تو هم گریت می گیره ...
همه ساله من در این شب ها کلی گریه می کردم ... یعنی اصلا گریه هام دست خودم نبود ... خود به خود اشک جاری می شد ... با دیدن ها و شنیدن ها ... دعای جوشن کبیر - مرثیه های حضرت علی و ...
اما امسال نمی دونم چه بلایی سر خودم آوردم که گریه کردن واسم سخت شده ؟! خدای عزیز خودم یعنی من اینقدر بد شدم ؟! البته ایندفعه هم که مثل دفعه قبلی دارم اینجا حرفامو با خدای خودم می زنم خود به خود اشکم داره جاری می شه ... البته به چند دلیل هست که در ادامه پست می گمشون ...
خدا جونم ! ازت می خوام که بهم اراده بدی که بتونم در برابر گناهان صبر کنم و برای انجام خیرات و حسنات کمر همت ببندم ... خدا جونم بهم قدرت تشخیص خوب و بد رو بده یعنی حق رو بهم نشون بده ... چون توی این یکساله احساس می کنم زندگیم شاید در تباهی بوده ... چون نمی دونم راهی رو که انتخاب کردم درسته یا نه ... شاید خیلی ها بگن که بابا چیکار به مسائل سیاسی داری ؟! سرت به کار خودت باشه ؟! اما این خیلی ها بدونن که من کاری به مسائل سیاسی ندارم و همیشه دوست دارم در راه حق تلاش کنم و مسائل مملکتی که توش دارم زندگی کنم فکر نمی کنم اونقدر توی زندگیم بی اهمیت باشه ... بخدا وقتی آدمهایی رو می بینم که نسبت به این مسائل بی تفاوت هستن حالم به هم می خوره ... چون احساس می کنم مثل یه مرده متحرک دارن زندگی می کنن ... اصلا بعضی وقتا با خودم می گم اینا واقعا چه هدفی برای آینده زندگیشون دارن ؟! گیریم هی به این مسائل کاری نداشتنو و زندگی این دنیاشون بی دغدغه گذشت ، توی اون دنیا می خوان چکار کنن و چجوری جواب پس بدن ؟! جواب اینکه چرا نسبت به مسائل اطرافت بی تفاوت بودی ؟! کاری ندارم که می خوان موفق باشن یا مخالف اما می گم موضعشون رو با آگاهی اعلام کنن ... نه اینکه چون حوصله دردسر ندارن موافق باشه ... مخالف که به هر حال حرف خودش می زنه (هرچند که برخی مخالف ها هم می گن ما مخالفیم اما کی حرف ما رو می شنوه پس بهتره ساکت باشیم ؟!) ... پس خداجون ازت می خوام که من رو و همه مردم رو به خصوص جوانان بهشون کمک کن که بتونن حق و باطل رو از هم تشخیص بدن ... حالا بعدش دیگه به عهده خودشون که می خوان چشمشون رو به روی حق ببندن یا باز کنن ...
.................................................
خدا جونم توی این شب عزیز ازت می خوام که کمکم کنی که بتونم همه حق الناس هایی که برگردنم هست به جا بیارم و قبل از اینکه از دنیا برم حداقل حق الناس رو صاف کنم که بعدش بتونم به بخشش بی نهایتت تو امیدوار باشم ...
گفتم بخشش ... خیلی کلمه قشنگ ولی سنگینیه ...هرکسی نمی تونه این کلمه رو به زبون بیاره ...
من نسبت به یه دوست یه خیانتی کرده بودم و از اعتمادش سواستفاده کرده بودم اما مدتها بود که به شدت از کارم پشیمون بودم و دیگه طرز فکرم راجع به اون شخص عوض شده بود و همش در تلاش برای جبران بودم ... تا اینکه امشب بحث شد و بهش گفتم و ازش خواستم که به خاطر این گناهم من رو ببخشه و حلالم کنه ... اولش اونقدر عصبانی بود که نتونست با این قضیه کنار بیاد که البته حق هم داشت ... بعدش که من خیلی بهش التماس کردم که به عنوان یه دوست ببخشدم گفت بخشیمدت اما دیگه نظرم راجع بهت عوض شده و دیگه نمی خوام دوستت بمونم !!! این حرفش نشون داد که از ته دل حلالم نکرده و نبخشیده (که البته باز هم می گم حق داره اما خب منم انتظار بخشش رو از یه دوست داشتم) ... نمی خوام از خودم تعریف کنم اما من حدود 9 ماه پیش در همچین شرایطی قرار گرفتم و اشتباه خیلی بدتری از این اشتباه خودم رو از یه دوست بخشیدم و الان هم خیلی با هم خوب هستیم ... چند تا بخشش دیگه هم در عالم رفاقت کردم که همشون خیلی واسم سخت بوده اما بخشش کردم ... ای کاش این دوست هم بتونه با این قضیه کنار بیاد و منو ببخشه و بفهمه که من واقعا پشیمونم از کارم و دوستیمون ادامه پیدا کنه ... خدا جونم در این شب عزیز این یکی از دعاهای ویژم هست که انتظار دارم این محبت رو تو دلش بندازی ...
الان داره مراسم قرآن به سر گرفتن رو از تلویزیون نشون می ده و من این مراسم رو فقط دارم میشنوم و دارم گریه می کنم و می نویسم و دعا می کنم ...
از فیوضات امشب خیلی ها رو به خاطر جلب رضایت و کسب حلالیت از این دوست از دست دادم ...
خدا جونم من خیلی سیاه شدم که دیگه حتی کسی حاضر نیست من رو ببخشه ... لیاقت بخشش رو هم ندارم ... خدا جونم نمی دونم وقتی لیاقت بخشش یه بنده رو ندارم آیا لایق بخشش بی نهایت تو هستم ؟! آیا روم می شه از تو بخوام که گناهام رو ببخشی ؟! خیلی پر رو هستم من ... آره خدا جونم من خیلی پر رو هستم در درگاه تو و واسه بخشیده شدن گناهانم پیش تو هرکاری باشه انجام می دم ... خدا تو رو خدا به حق قرآنت و به عظمتت و به پیامبرانت و به امامان معصومت در این شب عزیز قسمت می دم گناهان من رو ببخش و بیامرز ...
(این مطالب فقط درد دل ها و دل نوشته های من با خودم و خدای خودمه) ...

۲ نظر:

علی فتح‌اللهی گفت...

این خود شکستن قطعن کار آسونی نیست. مهم این بوده که تو این دین رو از خودت باز کردی. آفرین. باید یه کمی صبر کنی، خیلی امکان داره با گذشت زمان دلش صاف بشه. همونطور که گفتی باید بهش حق داد

حسن گفت...

سلام
من كه از بس ننوشتي گفتم تعطيل كرده الان مبام ميبينم اوهه!!
ماشاالله از اپ
فعلا