دنبالش بگرد ...

۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

قدر و بخشش ...





یه شب نوزده رمضان هم رسید ... یکی از لیالی قدر ...
میگن انسان دوجا ممکنه کامل بخشیده بشه و همه گناهانش پاک بشه : 1- صحرای عرفات و روز عرفه . 2- شب قدر .
خدایا تو خیلی کریمی ... خیلی بزرگی که این فرصت رو در اختیار بندت قرار دادی که با هر اندازه گناهی هم که داره اگه بخواد بتونه به سوی خودت برگده ...
این شبها یه حال و هوای خیلی خاصی داره ... شب که می شه هرکسی رو که نگاه می کنی دور و برت می بینی اشک تو چشاش جمع شده و داره با خدای خودش راز و نیاز می کنه و حرف می زنه ... اونجاست که از خودت خجالت می کشی ... و خود به خود تو هم گریت می گیره ...
همه ساله من در این شب ها کلی گریه می کردم ... یعنی اصلا گریه هام دست خودم نبود ... خود به خود اشک جاری می شد ... با دیدن ها و شنیدن ها ... دعای جوشن کبیر - مرثیه های حضرت علی و ...
اما امسال نمی دونم چه بلایی سر خودم آوردم که گریه کردن واسم سخت شده ؟! خدای عزیز خودم یعنی من اینقدر بد شدم ؟! البته ایندفعه هم که مثل دفعه قبلی دارم اینجا حرفامو با خدای خودم می زنم خود به خود اشکم داره جاری می شه ... البته به چند دلیل هست که در ادامه پست می گمشون ...
خدا جونم ! ازت می خوام که بهم اراده بدی که بتونم در برابر گناهان صبر کنم و برای انجام خیرات و حسنات کمر همت ببندم ... خدا جونم بهم قدرت تشخیص خوب و بد رو بده یعنی حق رو بهم نشون بده ... چون توی این یکساله احساس می کنم زندگیم شاید در تباهی بوده ... چون نمی دونم راهی رو که انتخاب کردم درسته یا نه ... شاید خیلی ها بگن که بابا چیکار به مسائل سیاسی داری ؟! سرت به کار خودت باشه ؟! اما این خیلی ها بدونن که من کاری به مسائل سیاسی ندارم و همیشه دوست دارم در راه حق تلاش کنم و مسائل مملکتی که توش دارم زندگی کنم فکر نمی کنم اونقدر توی زندگیم بی اهمیت باشه ... بخدا وقتی آدمهایی رو می بینم که نسبت به این مسائل بی تفاوت هستن حالم به هم می خوره ... چون احساس می کنم مثل یه مرده متحرک دارن زندگی می کنن ... اصلا بعضی وقتا با خودم می گم اینا واقعا چه هدفی برای آینده زندگیشون دارن ؟! گیریم هی به این مسائل کاری نداشتنو و زندگی این دنیاشون بی دغدغه گذشت ، توی اون دنیا می خوان چکار کنن و چجوری جواب پس بدن ؟! جواب اینکه چرا نسبت به مسائل اطرافت بی تفاوت بودی ؟! کاری ندارم که می خوان موفق باشن یا مخالف اما می گم موضعشون رو با آگاهی اعلام کنن ... نه اینکه چون حوصله دردسر ندارن موافق باشه ... مخالف که به هر حال حرف خودش می زنه (هرچند که برخی مخالف ها هم می گن ما مخالفیم اما کی حرف ما رو می شنوه پس بهتره ساکت باشیم ؟!) ... پس خداجون ازت می خوام که من رو و همه مردم رو به خصوص جوانان بهشون کمک کن که بتونن حق و باطل رو از هم تشخیص بدن ... حالا بعدش دیگه به عهده خودشون که می خوان چشمشون رو به روی حق ببندن یا باز کنن ...
.................................................
خدا جونم توی این شب عزیز ازت می خوام که کمکم کنی که بتونم همه حق الناس هایی که برگردنم هست به جا بیارم و قبل از اینکه از دنیا برم حداقل حق الناس رو صاف کنم که بعدش بتونم به بخشش بی نهایتت تو امیدوار باشم ...
گفتم بخشش ... خیلی کلمه قشنگ ولی سنگینیه ...هرکسی نمی تونه این کلمه رو به زبون بیاره ...
من نسبت به یه دوست یه خیانتی کرده بودم و از اعتمادش سواستفاده کرده بودم اما مدتها بود که به شدت از کارم پشیمون بودم و دیگه طرز فکرم راجع به اون شخص عوض شده بود و همش در تلاش برای جبران بودم ... تا اینکه امشب بحث شد و بهش گفتم و ازش خواستم که به خاطر این گناهم من رو ببخشه و حلالم کنه ... اولش اونقدر عصبانی بود که نتونست با این قضیه کنار بیاد که البته حق هم داشت ... بعدش که من خیلی بهش التماس کردم که به عنوان یه دوست ببخشدم گفت بخشیمدت اما دیگه نظرم راجع بهت عوض شده و دیگه نمی خوام دوستت بمونم !!! این حرفش نشون داد که از ته دل حلالم نکرده و نبخشیده (که البته باز هم می گم حق داره اما خب منم انتظار بخشش رو از یه دوست داشتم) ... نمی خوام از خودم تعریف کنم اما من حدود 9 ماه پیش در همچین شرایطی قرار گرفتم و اشتباه خیلی بدتری از این اشتباه خودم رو از یه دوست بخشیدم و الان هم خیلی با هم خوب هستیم ... چند تا بخشش دیگه هم در عالم رفاقت کردم که همشون خیلی واسم سخت بوده اما بخشش کردم ... ای کاش این دوست هم بتونه با این قضیه کنار بیاد و منو ببخشه و بفهمه که من واقعا پشیمونم از کارم و دوستیمون ادامه پیدا کنه ... خدا جونم در این شب عزیز این یکی از دعاهای ویژم هست که انتظار دارم این محبت رو تو دلش بندازی ...
الان داره مراسم قرآن به سر گرفتن رو از تلویزیون نشون می ده و من این مراسم رو فقط دارم میشنوم و دارم گریه می کنم و می نویسم و دعا می کنم ...
از فیوضات امشب خیلی ها رو به خاطر جلب رضایت و کسب حلالیت از این دوست از دست دادم ...
خدا جونم من خیلی سیاه شدم که دیگه حتی کسی حاضر نیست من رو ببخشه ... لیاقت بخشش رو هم ندارم ... خدا جونم نمی دونم وقتی لیاقت بخشش یه بنده رو ندارم آیا لایق بخشش بی نهایت تو هستم ؟! آیا روم می شه از تو بخوام که گناهام رو ببخشی ؟! خیلی پر رو هستم من ... آره خدا جونم من خیلی پر رو هستم در درگاه تو و واسه بخشیده شدن گناهانم پیش تو هرکاری باشه انجام می دم ... خدا تو رو خدا به حق قرآنت و به عظمتت و به پیامبرانت و به امامان معصومت در این شب عزیز قسمت می دم گناهان من رو ببخش و بیامرز ...
(این مطالب فقط درد دل ها و دل نوشته های من با خودم و خدای خودمه) ...

۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

موسیقی و وزارت ارشاد !!!

من توی سایت
www.cloob.com
عضو هستم و امروز یه لینک برام ارسال شده بود که مربوط می شد به یک مطلب در صفحات شخصی یکی از اعضا به نام محمد ابراهیمی که آدرسش هم اینه :
http://www.cloob.com/profile/memoirs/one/username/mm01427m/memid/1726664/redirectkey/eaa4a663b5172d10cd2b11a77dbc21a7b4ea17b4#post_201716
این مطلب واقعا گیجم کرده و دوست دارم نظر خوانندگانم رو در مورد این مطلب بدونم شاید که بهم کمک کنه بیشتر راجع به این موضوع بتونم قضاوت کنم ...
مطلب اینه :
عمق فاجعه در وزارت ارشاد اسلامی کشور ( یا صاحب الزمان )
1 شهریور 89 - 22:52

طبقه بندی: غم انگیز

سلام علیکم ( به بقیه هم برسونید)



خواهشاً اگه مسائل کشور برات مهمه تا آخرش بخون.





عباس سلیمی از پیشکسوتان قرآن کشور و از خادمان برگزیده قرآن کریم طی نامه‌ای به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از چاپ کتابی که به بهانه تقدیس موسیقی، پیامبران و اهل بیت(ع) را نیز ازعلاقه‌مندان و مروجین موسیقی قلمداد کرده به شدت انتقاد کرد.



در بخش‌هایی از این نامه ایشان خطاب به سیدمحمد حسینی آمده است:



در اخبار، از قول شما آورده می‌شود: "وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مورد برخی از دیدگاه‌های علما و روحانیون در مورد حرام بودن موسیقی گفت: ما این دیدگاه کلی را که با دیدگاه امام نیز سازگاری ندارد، قبول نداریم و با احترامی که به بزرگان و علما و روحانیون قائل هستیم باید اجازه فعالیت گروه‌های موسیقی در چارچوب قانون و موازین نظام را داشته باشیم."



این سخن شما جای تعجب دارد! زیرا هرگونه اظهار نظر مدیران ارشد مسئول نظام می‌تواند آثار و تبعات خاصی دربرداشته باشد و مورد سوءاستفاده قرار گیرد.



جنابعالی مطلقا نگران عدم ترویج موسیقی در جامعه نباشید چرا که در شب اول قبر و در قیامت از شما در مورد عدم اهتمام و مجاهدت نسبت به رواج موسیقی در نظام شهیدان بازخواست نخواهید شد، زیرا به لطف سیاست‌های غیراصولی سنوات گذشته، بازار انواع موسیقی‌های مجاز و غیرمجاز در کوچه و خیابان و رسانه داغ است، از نوارهای آنچنانی داخل برخی تاکسی‌ها و خودروهای آژانس و اتوبوس‌های بین شهری و هواپیماها گرفته تا زنگ موبایل و زنگ انتظار تلفن ادارات و سازمان‌ها و عرضه CDِ‍ در سر چهارراه‌ها، برپائی کنسرت‌ها و محافل و عروسی‌های آشکار و پنهان و برگزاری همایش‌ها و سمینارهای دولتی و غیردولتی، انواع موسیقی‌ها در برنامه‌های صدا و سیما "غیر از دو شبکه رادیو قرآن و رادیو معارف "اگر تدریجا به سراغ آنها نروند!" از برنامه کودک و کارتون و اخبار و تحلیل سیاسی تا فیلم‌ها و سریال‌ها و مناسبت‌های شادی و عزا و حضور برخی خوانندگان آنچنانی و اعلام موضع صریح برخی مدیران رسانه مبنی بر اینکه در این مقوله هیچ خط قرمزی ندارند! و بالاخره تک نوازی نی در مجالس ترحیم مساجد و بهشت‌زهرا و حضور برخی گروه‌های قارچ گونه تواشیح موزیکال و... و...



سلیمی در بخش دیگری از نامه خود نوشته است: کتابی تحت عنوان "برگ‌هایی از داستان موسیقی ایرانی" نوشته شخصی به نام حسن رضا رفیعی با موضوع موسیقی ایرانی، عربی و موسیقی قرآنی! که علی‌القاعده از وزارتخانه تحت مسئولیت شما مجوز چاپ گرفته و احتمالا برخوردار از یارانه! برخاسته از بودجه عمومی کشور نیز بوده، ... قدم را فراتر از این مسائل گذاشته و پیامبران بزرگ الهی را نیز به صحنه موسیقی آورده است!



در سرتاسر مطالب کتاب مزبور مطالب بی‌اساس و تعجب‌برانگیزی به بهانه تقدیس موسیقی آورده شده که ضمن ارسال تصویر اوراقی از آن کتاب، برخی از آن عبارات را برای آگاهی شما ذکر می‌کنم:



1 - صفحات 40 و 345: روایت شده كه رسول اكرم در هنگام سپیده دم، قرآن را به آهنگ زنگوله یا نهاوند می‌خوانده! و چون بامداد نزدیك می‌شد "رهاوی" و در بامداد "حسینی" مناسبت‌تر است.



2 - صفحه 93: نزد حكما و فیلسوفان، این موسیقی را فایده عظیم است و بسیار حال‌ها این به كار داشته‌اند چنانكه در محراب‌ها و استجابت دعا! چنانكه داود(ع) در محراب، بربط زدی و...!



3 - صفحه 310: سكینه دختر امام حسین(ع) شاعره و موسیقی‌دانی بود كه شاید بتوان او را از حامیان بزرگ موسیقی ایرانی در حجاز معرفی كرد،... مجلسی باشكوه با حضور برجسته‌ترین موسیقی‌دانان شاعر و موسیقی دوستان در خانه سكینه برپا شد، این جشنواره بزرگ موسیقی به حدی پرجمعیت و پرشور بود كه سقف یكی از تالارها فروریخت و حنین (موسیقی‌دان) زیر آوار جان سپرد، حزن و اندوه نهفته در بافت موسیقی ایرانی می‌توانسته تسلی‌بخش دل دغ‌دار سكینه از فجایع كربلا و كشته شدن شوهرش باشد!!



4 - درصفحه 90 این كتاب متوسلین به موسیقی را عاقل و ترك‌كنندگان آنرا جاهل و نادان معرفی كرده و از آن بالاتر در صفحه 412 كتاب صراحتا می‌گوید: هركس سماع و غنا و رقص و دف و آواز و سرودخوانی را انكار كند و گوید حرام است، بر فعل نبی منكر شده و چنین اعتقادی موجب كفر و خروج از دین خواهد شد! (با این وصف باید در انتظار صدور حكم تكفیر مومنینی بود كه رقص و غنا و آوازخوانی را حرام می‌دانند! "جل الخالق!")



5 - در صفحه 391 این نوشتار، ملامحسن فیض كاشانی، فقیهی معرفی شده كه در باغ خود به وقت نماز شب، كنیزی برای او غنا می‌خواند و او در حالت ركوع بسیار می‌گریسته است!



6 - در صفحه 309، ابوجعفر سائب خواننده و نوازنده را از ملازمان عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب نامیده كه جز برای عبدالله آواز نمی‌خوانده است! ضمنا بموجب مندرجات صفحه 91 جمیله سلمیه اسناد مسلم خوانندگی و نوازندگی و آهنگ‌سازی نیز مورد احترام عبدالله بن جعفر و آوازه‌های او مورد علاقه وی بوده است!



7 - لاطائلات این كتاب بیش از این موارد است: موسیقی یعنی حركت در راه كمال مطلق یعنی خدا (ص369) در این نوع از موسیقی، طهارت شرط لازم است مثل وضو در قرائت قرآن (ص12)، موسیقی زبان خدا است و هیچ مذهب و دینی بدون موسیقی نمی‌تواند اوج بگیرد و به خداوند برسد (ص19)، مشاور فرهنگی رئیس جمهور در سال 1386: موسیقی لمحه‌ای از آواز بهشت است (ص19)، بی‌گمان مجموع آثار باخ، همگی هدیه و پیش‌كش به خداست (ص61)، هر دعا كه با موسیقی بود اجابت آن زودتر بود چنانكه بزرگان در سحرگاه نی‌زدن و بربط زدن فرموده‌اند (ص93) زندگی بدون موسیقی فقط یك خطاست (ص94) و بالاخره تحریفی شرم‌آور در صفحه 483 كتاب در مورد كلام قرآن ناطق، امیر مؤمنان علی(ع) كه فرمودند: الله الله فی‌القرآن، لایسبقكم بالعمل به غیركم - خدا را خدا را در مورد قرآن درنظر داشته باشید، مبادا دیگران در عمل به آن از شما سبقت گیرند! كه نگارنده كتاب، این فرمایش را تحت عنوان هشدار به موسیقی‌دانان عنوان و اعلام خطر نموده است كه مبادا این وصیت علی(ع) را در مورد موسیقی فراموش كنند!!



آری آقای وزیر، وقتی با بها دادن بیش از حد به مقوله‌ای كه در اولویتهای مسئولیتهای شما نیست چنین بستری در جامعه فراهم می‌شود، برخی از مدعیان هنر نیز به بهانه ترویج موسیقی، پیامبران و اهل بیت و مقدسات را بنام خویش مصادره می‌كنند، مؤمنین مخالف رقص و آواز و غنا را تكفیر می‌كنند، به صحنه آوردن بانوان دف زن را در سالن اجلاس سران كشورهای اسلامی، رعایت حقوق زن ایرانی می‌پندارند، دختر امام حسین(ع) را برگزاركننده جشنواره موسیقی معرفی می‌كنند، حضرت داود علیه‌السلام را نوازنده داخل محراب معرفی می‌نمایند، وضو و طهارت را در نوازندگی شرط لازم می‌دانند مانند نماز و قرائت قرآن، موسیقی را آواز بهشت می‌پندارند! موسیقی را زبان خداوند تلقی كرده و موفقیت هر دین و آئین آسمانی را در گرو توسل به آن می‌دانند و صدها توصیف زشت دیگری كه خود سزاوار آن هستند!



من نمی‌گویم باید همگان به سراغ قرائت قرآن بروند و اهل نماز شب باشند... مردم حق انتخاب دارند و البته هركس در برابر انتخاب خود در دنیا و آخرت مسئول و پاسخگو خواهد بود، بلكه می‌گویم متولیان امور فرهنگی باید بیش از پیش مراقب اظهارات خود باشند تا برخی از زیاده‌طلبان با سوءاستفاده از فضای ایجاد شده، در مطالبات و انتظارات خود زیاده‌روی نكنند و به بهانه دفاع از هنر، در طریق كجروی و بدعت گام نگذارند.



در خاتمه با ابراز تأسف از عدم نظارت دقیق وزارتخانه شما بر چاپ كتابهائی مانند آنچه كه گذشت و ابراز تأسف از صرف هزینه‌های عمومی و اقدام انتشارات وابسته به حوزه هنری در چاپ و انتشار كتاب مزبور و تأكید بر اینكه نگارنده كتاب یادشده باید پاسخگوی نوشته‌های خود در مراجع قضائی باشد، انتظار می‌رود بیش از آنچه كه دغدغه نشر موسیقی را دارید در صدد نظارت و جلوگیری از امور مغایر با شرح وظایف وزارتخانه متبوع خود باشید كه اگر در این دنیا مورد سئوال واقع نشوید قطعا در سرای آخرت مورد بازخواست قرار خواهید گرفت (و لتسئلن عما كنتم تعملون... و البته از آنچه كه انجام داده‌اید از شما سئوال و بازخواست خواهد شد/نحل،93) خداوند بزرگ عاقبت همه ما را ختم به خیر فرماید

*
*

۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

روزه خواري يا تخريب يك ستاره ؟!

سلام
اين بار نوبت علي كريمي شده كه به آرومي در صحنه جامعه ما تخريب و از صحنه جامعه حذف بشه ...
ماجراي روزه خواري علي كريمي اين روزها در تلويزيون و مطبوعات ايران مثل بمب صدا داده و مثل بمباران خوشه اي خيلي پخش شده ...
متاسفانه اين بازيكن به دليل اختلاف نظر سياسي كه با دولت ايران داشته ماه هاست كه تحت فشار تبليغاتي دولت و رسانه و مطبوعات ملي قرار گرفته كه مورد تخريب قرار بگيره ...
وقتي نتونستن در مورد تخريب اين بازيكن موفق بشن اين بار به يك بهانه خيلي ساده و غير قابل قبول اين بازيكن رو مورد اتهام قرار دادند و در حال حاضر اين بازيكن رو از تيم خودش يعني استيل آذين اخراج كردن ... تازه جالب اينجاست كه يكي از مسئولين اعلام كرده كه بايد علي كريمي روش حد اجرا بشه و 84 ضربه شلاق هم بخوره !!!
اما همه اين اتهامات بيخودي با شفاف سازي معدنچي در شبكه بي بي سي لو رفت ... مهرزاد معدنچي هم تيمي اين بازيكن اعلام كرده كه همه بازيكنان تيم استيل آذين در سلف غذاخوري بودن و در حال ناهار خوردن و بعد اومدن و علي كريمي رو در اين بين دستگير كردن و الان هم انگ روزه خواري رو به او زدن ... معدنچي همچنين اعلام كرده كه اكثر بازيكنان فوتبال ايران روزه نمي گيرند ...
حالا بايد ديد با اين گندي كه فدراسيون فوتبال و رسانه هاي ملي بالا آوردن مي خوان چجوري جمعش كنن كه آبروشون نره ... البته متاسفانه هيچ بعيد نيست كه با پررويي تمام سر حرفشون بمون و با تحريم و تخريب اين بازيكن به كار خودشون ادامه بدن و انگار نه انگار !!! ...
خدا به همه اين ملت ايران در چنين شرايطي به حق اين ماه مبارك رحم كنه و عاقبتمون رو به خير كنه ...

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

ماه خدا

خیلی وقته می خوام پست بذارم اما متاسفانه سرعت اینترنت Diall Up اونقدر پایینه که اصلا وقت نمی کنم آپ کنم ... چون من عادت دارم که در آن واحد بنویسم و همون لحظه آپ کنم اما اینجا تو خونمون نمی شه این کارو بکنم و باید مثل الان اول بنویسم بعد بزنم رو وبلاگ ...
بالاخره یه ماه رمضون دیگه هم رسید و امروز هم چهارمین روزش رو داریم سپری می کنیم ... خیلی ها بودن که سال پیش باهامون بودن اما الان دیگه بینمون نیستن ... معلوم نیست که سال دیگه هم ما جز چنین دسته ایی می شیم یا نه ؟! اصلاً ما همین ماه رمضان امسال رو تا آخرش زنده می مونیم ؟! ...
به هر حال خدا رو شکر می کنم که اونقدر بهم عمر داد تا یه بار دیگه عمرم به ماه رمضان برسه ... ماه خدا ... ماه مهمانی خدا ... ماه رحمت ... ماه مغفرت و ...
ببین خدا چقدر دسمون داره که برای هر عمل کوچک و ناچیزی در این ماه حتی نفس کشیدن و خوابیدن هم پاداش دو صدچندان گذاشته و درهای مغفرت و رحمت خودش رو هم کاملاً باز کرده که هر که بخواد خیلی راحت توبه کنه و آمرزیده بشه ...
این مصراع چقدر پر معنیه واسم :
"توبه بر لب سبحه بر کف دل پر از شوق گناه ... "
خدایا هر سال که رمضون میاد کلی بهم محبت می کنی و دلم رو پاک می کنی و من رو به درگاه خودت دعوت می کنی و من رو با تموم بدی هام بین خوب هات راه می دی ... چه عهدها که باهات نبستم خدا جون اما خدا من چقدر بی معرفتم که از ماه رمضان سال پیش تا ماه رمضان امسال چقدر عهد شکنی کردم !!! ... اگه توی دنیا به یه نفر این همه بی معرفتی بکنم هرگز ازم نمی گذره و عمرا من رو پیش خودش راه بده اما خداجونم تو که کمال محبت و رحمتی بازم من رو پیش خودت پذیرفتی ...
خدا جونم خودت می بینی که الان چشام پر اشکه و گلوم هم پر بغض ... دلم می خواد زار زار گریه گریه کنم و کلی داد بزنم تا همه عقده های دلم خالی شه ... خدا جونم اما از ماه رمضان سال گذشته یه چیزی واسم مونده که فکر می کنم چیز خوبیه اونم احساس حق طلبی و ظلم ستیزی توی وجودمه ... البته چندین ماهیه که تا حدودی هم دچار سردرگمی شدم و نمی دونم آیا این احساس در درونم درست هدایت شده و داره درست عمل می کنه یا نه !؟ در راه خودت دارم پیش می رم یا نه ؟! و متاسفانه توی این شرایط بسیار آلوده الان جامعه مون کسی هم نیست که بتونه کامل کمکم کنه ... خدایا فقط خودت می تونی کمک کنی ... "ایاک نعبد و ایاک نستعین ... اهدنا الصراط المستقیم ... صراط الذین انعمت علیهم ... غیر المغضوب علیهم ... و لا الضالین"
امسال خدا یه توفیق خیلی بزرگی نصیب خودم و خانوادم کرده که امیدوارم اگه عمرمون تا آخر رمضان کفاف بده هم این توفیق ازمون سلب نشه ... یه روز قبل از شروع ماه رمضون به خانوادم پیشنهاد دادم که هر روز در یه ساعت خاص در عصر توی خونه و با حضور اعضای خانواده خودمون یک جز از قرآن رو تلاوت کنیم و خانوادگی تا پایان ماه رمضون ان شاءالله یک ختم قرآن انجام داده باشیم ... خدا رو شکر هم توفیق پیدا کردیم و الان هر روز ساعت 6 عصر دور هم جمع می شیم و یک جز رو تلاوت می کنیم ... امیدوارم که خدا به واسطه همین قرآن هممون رو به راه راست هدایت کنه و گناهانمون رو بیامرزه ...
راستی خدا همیشه گفته ممکنه من روز قیامت از حق خودم گذشت کنم و گناهانتون رو مربوط به خودم ببخشم و بیامرزم اما حق الناس رو من نمی تونم ببخشم و نباید توی دنیا حق الناسی رو با خودتون به قیامت بیارید ... منم تصمیم گرفتم امسال تا جایی که بتونم اگه کسی حقی بر گردنم داره به جا بیارم و هر جور شده رضایتش به دست بیارم ... اینجا هم اعلام می کنم که اگه هرکسی من حقی ازش ضایع کردم و یا به هر شکلی حق الناسش رو رعایت نکردم و الان از دست ناراضیه همین جا بیاد و بهم بگه که من در حد توانم بتونم جبران کنم ...
خدایا در آخر هم چند تا دعا می خوام بکنم که ازت انتظار دارم با این که من بنده خوبی نبودم واست اما در حد خودم این دعاها رو مستجاب کن :
خدایا اول هر چیزی ظهور آقامون امام زمان رو هر چه سریعتر برسون ...
خدایا اگه لیاقت دارم یا ندارم اما سعادت بقای عمر در زمان ظهور رو بهم عطا کن ...
خدایا پدر و مادرم رو مورد بخشش و آمرزش بی نهایت خودت قرار بده ...
خدایا پدر و مادرم را از من راضی بگردان و مرگ من را پیش از مرگ ایشان قرار بده که داغ فراق پدر و مادر بسیار سخت و دشوار است ...
خدایا بهم بصیرت و آگاهی بده تا بتونم حق و باطل رو از هم به خوبی تشخیص بدم ...
خدایا توفیق صبر بر گناه رو به من عطا کن و گناهان من رو در این ماه آمرزش خودت ببخش و بیامرز ...
خدایا به من این توفیق رو عطا کن که همه کارام رو بتونم با نیت رضای تو و در راه رضایت خودت انجام بدم ...
آمین یا رب العالمین ...
وبلاگ بر و بچه های دانشگاه رامین خوزستان هم با پست بحث و نتیجه گیری با موضوع : "بلاگر رامینی و موانع پیش رو" آپ شده ...

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

کمیته داوطلبی ورزشی دانشجویان


جاتون خالی ما یه هفته گذشته رو توی بابلسر بودیم ... من به عنوان تنها نماینده دانشگاهمون واسه شرکت در دهمین المپیاد ورزشی دانشجویان پسر سراسر کشور در دانشگاه مازندران(که این دانشگاه توی بابلسر هست) رفته بودم اونجا ...
راجع به چند و چون مسابقم توی وبلاگ دانشگاهیم یه پست نوشتم که دعوت می کنم اگه دوست داشتید اون رو هم اینجا بخونید ...
از همون اولی که وارد ستاد برگزاری مسابقات شدیم چون تنها بودم به فکر پیدا کردن دوست جدید و یا فعالیتی برای پر کردن اوقات فراغتم توی این یه هفته بودم که متوجه یه غرفه به اسم کمیته داوطلبین توی ستاد شدم و فوری رفتم سراغش که ببینم چه خبره اونجا ... این کمیته از بین دانشجویان عضو می گیره و در برگزاری مسابقات مختلف ورزشی در وزارت علوم شرکت می کنه و به عنوان یه رکن اساسی در برگزاری و اجرای مسابقات کمک می کنه ... خلاصه ما هم یه اسمی نوشتیم و رفتیم سراغ کارای خودمون ... از قضا اتاقی که واسه اسکان به ما داده بودن همسایه اتاق همین داوطلبین بود ...
خلاصه ما در طول این یه هفته در کنار این دوستان در فعالیت های اجرایی این مسابقات کمک می کردیم و در کنار هم بودن خیلی برام جالب بود ... ارتباط خیلی صمیمانه بین این اعضا و بدون هیچ انتظار دستمزدی باعث شده بود که یه فضای گرم و زیبایی بین بچه ها بوجود بیاد ... اول از همه باید از دکتر اندام مسئول کمیته داوطلبین در وزارت تشکر کنم که خیلی بهم کمک کرد و لطف هم کرد که بهم اجازه داد تا هم به عنوان ورزشکار و هم به عنوان داوطلب در این دوره از بازی ها شرکت داشته باشم ... بعد از از اون هم از آقای بسطامی تشکر می کنم که در روز اول توضیحات خیلی خوبی در مورد کمیته بهم داد ... بعد هم باید از دوستان عزیزی یاد کنم که حضور در این جمع صمیمانه برام یه افتخار بود و در طول این مدت خیلی در کنار اون ها بهم خوش گذشت ...
احمد که بچه باهوش و زیرکی و بود و تا حدودی از بقیه ساکت تر و کم حرف تر ...
احسان که رشتش ریاضی بود و تا حدودی از بقیه شیطون تر و پرحرف تر ... همش هم به من می گفت چطوری آقای پرنده (چون توی ماده پرش شرکت کرده بودم) ...
مجتبی که اونم در ظاهر ساده و کم حرف بود اما پاش که بیافتاد اند هرچی شیطون بازی بود ...
محمدرضا که کلی تو بازی کردن های شبانه ادعاش می شد و همش می خواست که خیلی سر باشه اما خب همیشه که نمی شه برتر بود !!!
مرتضی پسر!!! که همش توی حرف زدناش می خواست یه جوری سر کارت بذاره و بهت بخنده و وقتی این روزای آخر فهمید که من 67 هستم کلی تعجب کرد حالا نمی دونم بازم داشت سر کار می ذاشت یا جدی جدی تعجب کرد ...
آقا حسن خسروی که از بچه های شمال بود و عکاس کمیته بود و چند روز پیش هم امتحان استخدامی داشت و کلی استرس ...
آقای حبیبی عزیز که بچه ساکت و مذهبی بود و توی رشته دو و میدانی هم کمک می کرد و آدم از آرامش چهرش جون می گرفت ...
کسری هم که از نیروهای دو و میدانی بود از بچه های دانشگاه مالک اشتر اصفهان بود که بین اون جمع اون تنها کسی بود که کارشناسی بود و ترمش ار من پایین تر(آخه بقیه بچه ها یا همه تموم کرده بودن و یا ارشد بودن) ...
سعید آقا هم که این اواخر(البته واسه من اواخر بود چون من به ناچار قبل از اتمام مسابقات بچه ها رو ترک کردم) به جمعمون اضافه شد و شب که توی بازی قرعه تنبیه به اسم اون در اومد من یه لایی حسابی از زیر پاهاش کشیدم که البته چشماشم بسته بود بنده خدا و کلی اذیتش کردیم آخر شبی ... داداش سعید امیدوارم که از ما ناراحت نباشی ...
مجتبی و مهدی هم که با سعید به جمعمون اضافه شدن و خاطره چندانی ازشون ندارم اما بچه های خیلی مودب و ساکتی بودن ...
رضا جان شیخ یوسفی که از نیروهای بسکتبال بود خیلی پسر باحالی بود و همون روز اول توی یه قرعه کشی یه ربع سکه برنده شد ... نوش جونش باشه ...
محسن هم که با رضا از بچه های بسکتبال بود و از ایشون هم خاطره چندانی ندارم ...
دوتا از بچه های بابلسری هم بودم که اسمشون یادم نیست اما از نیروهای قایقرانی بودن و یکیشون خیلی شیطون اون یکی هم آروم بود شخصیتی ... (اگه یه وقت خودشون این مطلب رو خوندن اسمشون رو بگن تا اینجا اضافه کنم)
محمد آقای جنتی هم که یه خورده عصبی بود و زود صبرش سر میومد و بچه ها هم به همین خاطر یه خورده سر به سرش می ذاشتن ... با این وجود پسر مهربونی بود ...
امیر آقای منتظری هم که همش پرسش نامه های خودش و خانمش رو به ما می داد که پر کنیم ... اما خیلی خوب بود ... من ازش خیلی چیزا یاد گرفتم ...
آرمان هم این قبل از رفتن من نمی دونم یهو کجا غیبش زد و دیگه ندیدمش پسر بازیگوش و مهربونی بود ...
آقای جمشیدی هم که از بچه های همون دانشگاه مازندران بود خیلی شخصیتی بود و کمتر با بقیه بچه ها بود و بیشتر با بالا بالاها می پرید اما موقعی هم که بود خندون بود ...
و خلاصه اگه اسم بقیه بچه هایی که یادم رفته ازشون معذرت می خوام و اگه بیان و اسمشون بگن اسمشون رو اضافه می کنم ... خاطرات از بچه ها هم خیلی زیاده(که اینجا چون جاش نیست نمی شه زیاد توضیح بدم چون خستتون می کنه و تا همین الانش هم خیلی پست طولانی شد) طوری که من قبل از رفتن خیلی واسم سخت بود که ازشون دل بکنم و موقع خداحافظی تو روشون می خندیدم اما تو دلم بغضم داشت می ترکید و چیزی نمونده بود گریم بگیره ... واسه همین لحظات آخر رو سعی کردم زیاد چشم تو چشمشون نیافته که گریم بگیره و زودی رفتم ...
الان که عکس زیادی ندارم اما حتما یه تعدادی هم عکس به ان مطلب اضافه می کنم ...
دلم واسه کمیته خیلی تنگ می شه و امیدوارم به زودی بازم بتونم ببینمشون ...
راستی از افرادی هم که می خوان عضو این کمیته بشن دعوتشون می کنم که واسه ثبت نام به این سایت مراجعه کنن :
www.iusva.com