دو سه روز آخر هفته پیش رو با 2تا پسرخالم(محمد و سعید) و یکی از پسردایی هام(حسین) بصورت مجردی رفتیم خونه پسرخالم(سعید) توی بروجرد و چندروزی رو مجردی با هم گذروندیم ... قسمت عمده سرگرمیمون فیفا2010 بازی کردن با کامپیوتر بود و 4نفری(محمد=انگلیس، سعید=برزیل، حسین=آرژانتین و خودم =اسپانیا) جام می زدیم ... توی همه جام ها محمد اول شد و منم چهارم شدم و حسین و سعید هم گهگاه دوم و سوم می شدن... این پسرخاله محمد ما تا جایی که یادمه از بچگی همش به دست در فیفا معروف بود و توی بازی فیفا(از 2000گرفته تا 2010) و تقریباً همه بازی های کامپیوتری استعداد فوق العاده ای داشت و خیلی زود تمامی تکنیک های موجود اون ها رو یاد می گرفت و تقریباً کسی یارای مقاومت در برابرش رو نداشت ... البته حسین و حسن(یکی دیگه از پسردایی هام) گاهاً با تدابیر فوق العاده شدید و تمرین زیاد و مدیریت کامل بازی می تونستن مقهورش کنن و شکستش بدن... این بازی های کامپیوتری هم ماشالله همشون یه عالمه فن و فوت و نامردی(اصطلاحی در بازی های کامپیوتری به زبان صمیمانه ما پسرهای خانواده به معنای قدرت بیش از حد و مافوق واقعیت) دارن و این 2010 هم از این قاعده مستثنی نیست و تیم انگلیس اون فوق العاده قویه و نامردی های زیادی در بازیکن هاش وجود داره و البته برزیل هم تا حدودی همچین خصوصیاتی رو داره ... این داش محمد ما هم این چند روزه همش انگلیس رو گرفت و با حرکات مافوق واقعیت خودش همش قهرمان این جام ها شد هرچند که در چند برهه زمانی 3تا مساوی هم به تیم های اسپانیا و آرژانتین داد... البته خب می شه گفت که زیاد تمرین کردنش هم یکی از مهمترین عوامل موفقیتش بوده اما من این مطالب رو به اصرار خودش بصورت یه پست درآوردم...
خلاصه فراسوی این مسائل که فقط جنبه شوخی و خنده داره این چندروزه زندگی مجردی در کنار هم خیلی خوش گذشت و آرامش فکری کاملی رو به دور از تمامی مشکلات برامون در برداشت... البته در این بین جای بقیه پسرهای خانوادمون خالی بود: احمد(خواهرزاده سعید)، محمد و حسن و علی(پسردایی هام).
سطح تحصیلات پسرهای خانوادمون هم بد نیست بگم:
سعید(مجرد) که از هممون بزرگتره و توی خانواده بین ماها به دایی سعید معروفه(به خاطر احترام بزرگتر بودنش) دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی و کارمند اداره خدمات کشاورزی.
علی(متأهل) دانشجوی ترم آخر دکترای معماری کامپیوتر کانادا.
محمد(متآهل) کارمند اداری ارتش و فارغ التحصیل مهندسی برق الکترونیک.
حسین(مجرد) دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشد فیزیولوژی ورزشی.
محمد(مجرد) فارغ التحصیل مهندسی معدن و ترم اول کارشناسی ارشد نفت تهران .
حسن(مجرد) دانشجوی ترم 4 مهندسی فناوری اطلاعات.
خودمم که دانشجوی ترم 5 مهندسی اقتصاد کشاورزی هستم...
---------------------
وقتی که داشتیم از بروجرد برمیگشتیم بین راه برای بنزین زدن به جایگاه اختصاصی اشترینان رفتیم که یه اتفاق خیلی عجیب، جالب و عادی توی ایران، افتاد... وقتی ما و کلی ماشین دیگه توی صف منتظر بودیم تا نوبتمون بیاد دیدیم که یه ماشین نیروی انتظامی از طرف مقابل دنده عقب اومد و بصورت به قول معروف کجکی جلوی اولین ماشین پارک کرد و خیلی راحت بنزیش رو زد و با آرامش رفت؟!؟!؟!!؟؟! معلوم نیست که چرا این نیروی انتظامی کشورمون به این راحتی از موقعیت شغلیشون سواستفاده می کنن؟!؟!؟! و حق ملت رو به آسونی و مثل آب خوردن ضایع می کنن؟!؟!!؟
متأسفانه به دلیل مسائل امنیتی نتونستیم از اون صحنه عکس یا فیلم بگیریم اما حداقل کاری که تونستم انجام بدم ثبت شماره ماشین با آدرس دقیق خلافی که مرتکب شدن بود تا شاید اگر واقعا مسئولین ما به فکر هستن با نشر این مسئله در اینترنت اون ها رو جریمه کنن تا از وقوع چنین خلاف هایی جلوگیری بشه(که البته چشمم آب نمی خوره!):
یک دستگاه نیسان وانت به شماره پلاک نظامی 11-29782 نیروی انتظامی شهرستان بروجرد که رأس ساعت 19:20 روز شنبه 26 تیرماه 1389 در جایگاه سوخت اختصاصی اشترینان از موقعیت شغلی خودشون سواستفاده کرده و خارج از صف بنزین زد.
شاید این مسئله کوچیک به نظر برسه اما همین مشکلات کوچیک هستن که بعدها ممکنه به مشکلات کلان امنیتی تبدیل بشن و بطور مثال بی امنیتی در شهرهای مرزی به وجود بیاد و ...(نشنیدید میپن تخم مرغ دزد شتر دزد می شود!؟) وقتی نیروی با درجه پایین به این راحتی خلاف بکنه و کسی نتونه حرفی بزنه خب همین نیرو ممکنه فردا روزی یه سمت بسیار عالی رتبه رو در کل کشور به عهده بگیره و بی نظمی کلانی رو به وجود بیاره!؟ چه بسا که ممکنه همین حالا هم چنین بی نظمی هایی باشه؟!